معنی chaire
chaire
استادیار، منبر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با chaire
chavirer
chavirer
واژگون شُدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
chauve
chauve
کَچَل، طاس
دیکشنری فرانسوی به فارسی
charme
charme
جاذِبِه، جَذّابِیَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
chaque
chaque
هَر، هَر کُدام
دیکشنری فرانسوی به فارسی
chance
chance
تَصادُفی، شانس، فُرصَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
traire
traire
شیر دوشیدَن، شیر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
croire
croire
باوَر کَردَن، باوَر کُنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
chance
chance
تَصادُفی، شانس
دیکشنری پرتغالی به فارسی
cucire
cucire
دَستکاری کَردَن، دوختَن، سوزَن زَدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی