جدول جو
جدول جو

معنی bersih - جستجوی لغت در جدول جو

bersih
تمیز، تمیز کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

مغذّی، غذا
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
تمیزکننده، ضدّ عفونی کننده
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پاکسازی، تمیز کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
نگهبان ساختمان، سرایدار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
بهداشت شناس، کارشناس نظافت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پاک کردن، تمیز کردن، پاکسازی کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
غبار پاشیدن، گرد و غبار تمیز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پاکیزگی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پاک شده، تمیز کرد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
قابل تمیز کردن، قابل تمیز کردن است
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
آهنین، آهن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
منحل شدن، انحلال
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
مشتاق، آماده شده است
دیکشنری هلندی به فارسی
عطسه زدن، عطسه کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
دامنه، محدوده
دیکشنری هلندی به فارسی
نامناسب، بی دلیل
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
ترجیح
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
نابود شدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آبدار، آبکی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
فورانی، کف آلود، پف دار بودن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
زنگ زدگی، پر سر و صدا، پرحرفانه، سر و صدا، وحشیانه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
دعای خیر، برکت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
مشتاق، آماده
دیکشنری آلمانی به فارسی
به طور کوهستانی، کوهستانی، کوهی
دیکشنری آلمانی به فارسی
آرام و منطقی، روشن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
سوت زدن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
به طور تمیز، تمیز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی