معنی berdiri - جستجوی لغت در جدول جو
berdiri
ایستاده، ایستادن
ادامه...
ایستادِه، ایستادَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
berduri
خارزنی، خاردار، تیز و نوک دار، خارکی
ادامه...
خارزَنی، خاردار، تیز و نُوک دار، خارَکی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
terdiri
تشکیل شدن، تشکیل می شود
ادامه...
تَشکِیل شُدَن، تَشکیل مِی شَوَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bergizi
مغذّی
ادامه...
مُغَذّی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berpori
نفوذپذیر، متخلخل
ادامه...
نُفُوذپَذِیر، مُتِخَلخِل
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berlari
دویدن، اجرا کنید
ادامه...
دَویدَن، اِجرا کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berderit
خراب، جیرجیر، خش خش کننده، خش خش دار
ادامه...
خَرَاب، جیرجیر، خَش خَش کُنَندِه، خَش خَش دار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
sendiri
تنها
ادامه...
تَنها
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bildiri
اعلامیّه
ادامه...
اِعلامیّه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
berair
آبدار، آبکی
ادامه...
آبدار، آبَکی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berdiri tegak
برجسته شدن، صاف بایستید
ادامه...
بَرجَستِه شُدَن، صاف بایِستید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی