معنی Trust - جستجوی لغت در جدول جو
Trust
اعتماد کردن
ادامه...
اعتِماد کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Trusty
اعتمادآور، قابل اعتماد
ادامه...
اِعتِمادآوَر، قابِلِ اِعتِماد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Truss
پایه زدن، خرپا
ادامه...
پایِه زَدَن، خَرپا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Thrust
هل دادن، رانش
ادامه...
هُل دادَن، رانِش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Trost
تسلّی، تسلیت
ادامه...
تَسَلِّی، تَسلیت
دیکشنری آلمانی به فارسی
rust
آرامش، استراحت
ادامه...
آرامِش، اِستِراحَت
دیکشنری هلندی به فارسی
Trustworthy
قابل اعتماد
ادامه...
قابِلِ اِعتِماد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Trustworthiness
قابل اعتمادی، قابل اعتماد بودن
ادامه...
قابِلِ اِعتِمادی، قابِلِ اِعتِماد بودَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Trustingly
با اعتماد
ادامه...
با اِعتِماد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Trusting
باورکننده، اعتماد کردن
ادامه...
باورکُنَندِه، اِعتِماد کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Trustiness
قابلیّت اعتماد، اعتماد
ادامه...
قابِلیَّتِ اِعتِماد، اِعتِماد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Trustily
با اعتماد
ادامه...
با اِعتِماد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Trustfulness
اعتماد، امانتداری
ادامه...
اِعتِماد، اَمانَتداری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Trustful
مطمئن، قابل اعتماد
ادامه...
مُطمَئِن، قابِلِ اِعتِماد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Trusteeship
امانت داری، قیمومیّت
ادامه...
اَمانَت داری، قَیمومیَّت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Trusted
مورد اعتماد
ادامه...
مُورِدِ اِعتِماد
دیکشنری انگلیسی به فارسی