معنی Thrust
Thrust
هل دادن، رانش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Thrust
Trust
Trust
اعتِماد کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Trusty
Trusty
اِعتِمادآوَر، قابِلِ اِعتِماد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Thrash
Thrash
شِکَنجِه کَردَن، تَراش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
onrust
onrust
اِضطِراب، ناآرامی
دیکشنری هلندی به فارسی
Truss
Truss
پایِه زَدَن، خَرپا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Trost
Trost
تَسَلِّی، تَسلیت
دیکشنری آلمانی به فارسی
rust
rust
آرامِش، اِستِراحَت
دیکشنری هلندی به فارسی