معنی rust
rust
آرامش، استراحت
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با rust
rusé
rusé
حیلِه گَر، حیلِه گَری، زَرقانی، فَریب کار، مَرموز، مَکّار
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ruse
ruse
زیرَکی، حیلِه گَری، نِیرَنگ بازی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Bust
Bust
شِکَستَن، نیم تَنِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Rust
Rust
زَنگ زَدَن، زَنگ زَدِگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Trust
Trust
اعتِماد کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Oust
Oust
بَرکِنار کَردَن، اِخراج کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Dust
Dust
غُبار پاشیدَن، گَرد و غُبار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Just
Just
عادِل، فَقَط
دیکشنری انگلیسی به فارسی