معنی Muddled - جستجوی لغت در جدول جو
Muddled
گیج، درهم
ادامه...
گیج، دَرهَم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Muddle
آشفته کردن، درهم ریختن
ادامه...
آشُفتِه کَردَن، دَرهَم ریختَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Mumbled
نجوا کرده، زمزمه کرده
ادامه...
نَجوا کَردِه، زِمزِمِه کَردِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Muffled
خفه، خفه شده
ادامه...
خَفِه، خَفِه شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Cuddle
در آغوش گرفتن، نوازش کن
ادامه...
دَر آغوش گِرِفتَن، نَوَازِش کُن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Middle
میانه، وسط
ادامه...
میانِه، وَسَط
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Meddle
مداخله کردن
ادامه...
مُداخِلِه کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Huddle
دور هم جمع شدن
ادامه...
دُورِ هَم جَمع شُدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی