معنی Maiden - جستجوی لغت در جدول جو
Maiden
دوشیزه
ادامه...
دوشیزِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
aider
کمک کردن، کمک کند
ادامه...
کُمَک کَردَن، کُمَک کُنَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
aide
کمک، کمک کند
ادامه...
کُمَک، کُمَک کُنَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
raden
حدس زدن، شوراها
ادامه...
حَدس زَدَن، شُوراها
دیکشنری هلندی به فارسی
laden
بارگذاری کردن، بار
ادامه...
بارگُذاری کَردَن، بار
دیکشنری هلندی به فارسی
baden
حمّام کردن
ادامه...
حَمّام کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
aaien
نوازش کردن، سکته
ادامه...
نَوَازِش کَردَن، سِکتِه
دیکشنری هلندی به فارسی
żaden
هیچ یک، هیدرولیک
ادامه...
هیچ یِک، هِیدرُولِیک
دیکشنری لهستانی به فارسی
laden
بارگذاری کردن، بار
ادامه...
بارگُذاری کَردَن، بار
دیکشنری آلمانی به فارسی
baden
حمّام کردن
ادامه...
حَمّام کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
Widen
گسترش دادن، پهن کردن
ادامه...
گُستَرِش دادَن، پَهن کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
raide
شیب دار
ادامه...
شیب دار
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Maidenly
دوشیزه وار، دخترانه
ادامه...
دوشیزِه وار، دُختَرانِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
landen
فرود آمدن
ادامه...
فُرود آمَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
leiden
راهنمایی کردن، رهبری کردن، هدایت کردن
ادامه...
راهنَمایی کَردَن، رَهبَری کَردَن، هِدایَت کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
luiden
زنگ زدن، حلقه
ادامه...
زَنگ زَدَن، حَلقِه
دیکشنری هلندی به فارسی
Harden
سخت کردن، سخت شدن
ادامه...
سَخت کَردَن، سَخت شُدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
meiden
اجتناب کردن، اجتناب کنید، پرهیز کردن
ادامه...
اِجتِناب کَردَن، اِجتِناب کُنید، پَرهیز کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
Leiden
رنج، رنج می برند
ادامه...
رَنج، رَنج می بَرَند
دیکشنری آلمانی به فارسی
leiden
رنج بردن، رنج می برند
ادامه...
رَنج بُردَن، رَنج می بَرَند
دیکشنری آلمانی به فارسی
aniden
ناگهانی، به طور ناگهانی
ادامه...
ناگَهانی، بِه طُورِ ناگَهانی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
landen
به طور عمومی سفر کردن، زمین، فرود آمدن
ادامه...
بِه طُورِ عُمومی سَفَر کَردَن، زَمین، فُرود آمَدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
Sadden
غمگین کردن، غمگین
ادامه...
غَمگین کَردَن، غَمگین
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Main
اصلی
ادامه...
اَصلی
دیکشنری انگلیسی به فارسی