معنی Junior - جستجوی لغت در جدول جو
Junior
جونیور، جوان
ادامه...
جونیور، جَوان
دیکشنری آلمانی به فارسی
Junior
جوان تر، جوان، جونیور
ادامه...
جَوان تَر، جَوان، جونیور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
sênior
ارشد
ادامه...
اَرشَد
دیکشنری پرتغالی به فارسی
unir
متّحد شدن، مقیّد کردن
ادامه...
مِتَّحِد شُدَن، مُقَیَّد کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
unir
متّحد شدن
ادامه...
مِتَّحِد شُدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Juror
هیئت منصفه
ادامه...
هِیئَتِ مُنصِفِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
punir
مجازات دادن، مجازات کردن
ادامه...
مُجازات دادَن، مُجازات کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
union
اتّحاد، اتّحادیه
ادامه...
اِتِّحاد، اِتِّحادیِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Juror
هیئت منصفه
ادامه...
هِیئَتِ مُنصِفِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
punir
مجازات دادن، مجازات کردن
ادامه...
مُجازات دادَن، مُجازات کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
senior
ارشد
ادامه...
اَرشَد
دیکشنری هلندی به فارسی
senior
ارشد
ادامه...
اَرشَد
دیکشنری آلمانی به فارسی
Janitor
نگهبان ساختمان، سرایدار
ادامه...
نِگَهبان ساختمان، سَرایدار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Senior
ارشد
ادامه...
اَرشَد
دیکشنری آلمانی به فارسی
senior
ارشد
ادامه...
اَرشَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
júnior
جوان تر، جوان، جونیور
ادامه...
جَوان تَر، جَوان، جونیور
دیکشنری پرتغالی به فارسی
senior
ارشد
ادامه...
اَرشَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sénior
ارشد
ادامه...
اَرشَد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Senior
ارشد
ادامه...
اَرشَد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
senior
ارشد
ادامه...
اَرشَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
junior
جوانتر، جوان، جونیور
ادامه...
جَوانتَر، جَوان، جونیور
دیکشنری هلندی به فارسی
junior
جوانتر، جوان، جونیور
ادامه...
جَوانتَر، جَوان، جونیور
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
junior
جونیور، جوان
ادامه...
جونیور، جَوان
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
junior
جوانتر، جوانان، جونیور، ذات
ادامه...
جَوانتَر، جَوانان، جونیور، ذات
دیکشنری لهستانی به فارسی
junior
جوانتر، جوان، جونیور
ادامه...
جَوانتَر، جَوان، جونیور
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
junior
جوانتر، جوان
ادامه...
جَوانتَر، جَوان
دیکشنری آلمانی به فارسی
junior
جوان تر، جوان، جونیور
ادامه...
جَوان تَر، جَوان، جونیور
دیکشنری فرانسوی به فارسی
junior
جوانتر، جوان، جونیور
ادامه...
جَوانتَر، جَوان، جونیور
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
unir
متّحد شدن
ادامه...
مِتَّحِد شُدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی