معنی unir
unir
متّحد شدن، مقیّد کردن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
واژههای مرتبط با unir
unir
unir
مِتَّحِد شُدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
unir
unir
مِتَّحِد شُدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
punir
punir
مُجازات دادَن، مُجازات کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ungir
ungir
مُقَدَّس کَردَن، مَسح کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
punir
punir
مُجازات دادَن، مُجازات کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
unire
unire
تَرکیب کَردَن، مُتَّحِد شُدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
ungir
ungir
مُقَدَّس کَردَن، مَسح کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
unik
unik
مُنحَصِر بِه فَرد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
unie
unie
اِتِّحاد، اِتِّحادیِه
دیکشنری هلندی به فارسی