معنی Isolate - جستجوی لغت در جدول جو
Isolate
جدا کردن، منزوی کردن
ادامه...
جُدا کَردَن، مُنزَوی کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Isolated
منعزل، جدا شده
ادامه...
مُنعَزِل، جُدا شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Violate
نقض کردن
ادامه...
نَقض کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Inflate
تورّم ایجاد کردن، باد کردن
ادامه...
تَوَرُّم ایجاد کَردَن، باد کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Insulate
عایق بندی کردن، عایق کاری کردن
ادامه...
عایِق بَندی کَردَن، عایِق کاری کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
isolato
مجزّا، جدا شده، منزوی، منعزل
ادامه...
مُجَزّا، جُدا شُدِه، مُنزَوی، مُنعَزِل
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
isolare
جدا کردن، منزوی کردن، عایق بندی کردن
ادامه...
جُدا کَردَن، مُنزَوی کَردَن، عایِق بَندی کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Desolate
ویران، متروک
ادامه...
ویران، مَتروک
دیکشنری انگلیسی به فارسی
isolatie
عایق بندی، عایق، انزوا
ادامه...
عایِق بَندی، عایِق، اِنزِوا
دیکشنری هلندی به فارسی
solare
خورشیدی
ادامه...
خُورشیدی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی