معنی Inflate
Inflate
تورّم ایجاد کردن، باد کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Inflate
Inflated
Inflated
بادکَردِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Inflame
Inflame
آتَش اَفروختَن، مُلتَهِب کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Inflamed
Inflamed
مُلتَهِب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Insulate
Insulate
عایِق بَندی کَردَن، عایِق کاری کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
inflatie
inflatie
تَوَرُّم
دیکشنری هلندی به فارسی
Deflate
Deflate
خالی کَردَن، باد کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Isolate
Isolate
جُدا کَردَن، مُنزَوی کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Innate
Innate
ذاتی
دیکشنری انگلیسی به فارسی