معنی Injure - جستجوی لغت در جدول جو
Injure
آسیب زدن، مجروح کردن
ادامه...
آسیب زَدَن، مَجروح کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Injured
مجروح، مجروح شده
ادامه...
مَجروح، مَجروح شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Insure
بیمه کردن
ادامه...
بیمِه کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Unsure
نامطمئن، مطمئن نیستم
ادامه...
نامُطمَئِن، مُطمَئِن نیستَم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Conjure
جادو کردن، التماس کردن
ادامه...
جادو کَردَن، اِلتِماس کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Induce
تحریک کردن، القاء کردن
ادامه...
تَحرِیک کَردَن، اِلقاء کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Inquire
پرس و جو کردن
ادامه...
پُرس و جو کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Impure
ناپاک، نجس
ادامه...
ناپاک، نَجِس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Infuse
مخلوط کردن، دم کردن
ادامه...
مَخلوط کَردَن، دَم کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Ensure
اطمینان کردن، اطمینان حاصل کردن
ادامه...
اِطمینان کَردَن، اِطمینان حاصِل کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Endure
تحمّل کردن، تحمّل کن
ادامه...
تَحَمُّل کَردَن، تَحَمُّل کُن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Incur
تحمّل کردن، متحمّل شدن
ادامه...
تَحَمُّل کَردَن، مُتِحَمِّل شُدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی