معنی Ensure
Ensure
اطمینان کردن، اطمینان حاصل کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Ensure
Unsure
Unsure
نامُطمَئِن، مُطمَئِن نیستَم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Insure
Insure
بیمِه کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Endure
Endure
تَحَمُّل کَردَن، تَحَمُّل کُن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Ensue
Ensue
نَتیجِه دادَن، مُتِعاقِب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
césure
césure
تَقطیع، خَطّ فاصِلِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
censure
censure
سانسور
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Censure
Censure
اِنتِقاد کَردَن، اِنتِقاد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
mesure
mesure
اَندازِه گیری
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Injure
Injure
آسیب زَدَن، مَجروح کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی