معنی Imposing - جستجوی لغت در جدول جو
Imposing
تأثیرگذار، تحمیل کننده
ادامه...
تَأثِیرگُذار، تَحمیل کُنَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Imposingly
به طور تأثیرگذار، به طرز چشمگیری
ادامه...
بِه طُورِ تَأثیرگُذار، بِه طَرزِ چِشمگیری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Improving
در حال بهبود
ادامه...
دَر حالِ بِهبود
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Opposing
مخالف
ادامه...
مُخالِف
دیکشنری انگلیسی به فارسی