معنی Grimly - جستجوی لغت در جدول جو
Grimly
به طرز وحشتناکی، غمگین
ادامه...
بِه طَرزِ وَحشَتناکی، غَمگین
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Gorily
به طور خونین، غمگینانه
ادامه...
بِه طُورِ خونین، غَمگینانِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Grill
کباب پزیدن
ادامه...
کَباب پَزیدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Dimly
تاریکانه، تاریک
ادامه...
تاریکانِه، تاریک
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Drily
به طور خشک، خشک
ادامه...
بِه طُورِ خُشک، خُشک
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Gaily
به طور شادمان، خوشبختی
ادامه...
بِه طُورِ شادمان، خُوشبَختی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Glibly
به طور سرسری، به طرز چشمگیری
ادامه...
بِه طُورِ سُرسُری، بِه طَرزِ چِشمگیری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Glumly
به طور غمگین، عبوس
ادامه...
بِه طُورِ غَمگین، عَبوس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Gritty
سنگریزه ای، ریگ
ادامه...
سَنگریزِه ای، ریگ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Primly
با جدّیّت یا رسمی، اوّلیّه
ادامه...
با جِدِّیَّت یا رَسمی، اَوَّلیِّه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Grumpy
بدخلق
ادامه...
بَدخُلق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Aridly
به طور خشک، خشک
ادامه...
بِه طُورِ خُشک، خُشک
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Frilly
چاپ دار، مهیّج
ادامه...
چاپ دار، مُهَیِّج
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Firmly
با اطمینان، محکم
ادامه...
با اِطمینان، مُحکَم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Grimy
کثیف
ادامه...
کَثیف
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Grimily
به شدّت شاداب، خشمگینانه
ادامه...
بِه شِدَّت شاداب، خَشمگینانِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Trimly
به طور مرتّب
ادامه...
بِه طُورِ مُرَتَّب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Grim
تاریک، تلخ
ادامه...
تاریک، تَلخ
دیکشنری انگلیسی به فارسی