معنی Glisten - جستجوی لغت در جدول جو
Glisten
درخشیدن، درخشش
ادامه...
دِرَخشیدَن، دِرَخشِش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
flirten
دست انداختن، معاشقه
ادامه...
دَست اَنداختَن، مُعاشِقِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
Flirten
پیش دستی، معاشقه
ادامه...
پیش دَستی، مُعاشِقِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
asisten
دستیار
ادامه...
دَستیار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Blister
تاول زدن، تاول
ادامه...
تاوَل زَدَن، تاوَل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
flitsen
درخشان شدن، فلش
ادامه...
دِرَخشان شُدَن، فِلَش
دیکشنری هلندی به فارسی
flirten
دست انداختن، معاشقه، پیش دستی
ادامه...
دَست اَنداختَن، مُعاشِقِه، پیش دَستی
دیکشنری هلندی به فارسی
Glitter
درخشش داشتن، زرق و برق
ادامه...
دِرَخشِش داشتَن، زَرق و بَرق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Moisten
مرطوب کردن
ادامه...
مَرطوب کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Gesten
ژست ها، حرکات
ادامه...
ژِست ها، حَرَکات
دیکشنری آلمانی به فارسی
lister
فهرست کردن، فهرست
ادامه...
فِهرِست کَردَن، فِهرِست
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Listen
گوش دادن، گوش کن
ادامه...
گوش دادَن، گوش کُن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
nisten
آشیانه کردن، لانه
ادامه...
آشیانِه کَردَن، لانِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
Glistening
درخشان
ادامه...
دِرَخشان
دیکشنری انگلیسی به فارسی