معنی asisten
asisten
دستیار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با asisten
asistan
asistan
دَستیار
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
assister
assister
حُضور داشتَن، بَرایِ کُمَک کَردَن، کُمَک کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
asistir
asistir
حُضور داشتَن، کُمَک کُنَد، کُمَک کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
asistente
asistente
خِدمَتکار، دَستیار
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
asystent
asystent
دَستیار، دَستیاری، یاری کُنَندِه، مُعاشِقِه، خِدمَتکار
دیکشنری لهستانی به فارسی
assistent
assistent
دَستیار
دیکشنری هلندی به فارسی
angsten
angsten
اِضطِراب ها، تَرس ها
دیکشنری هلندی به فارسی
Glisten
Glisten
دِرَخشیدَن، دِرَخشِش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Moisten
Moisten
مَرطوب کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی