معنی Fervent - جستجوی لغت در جدول جو
Fervent
مشتاق، پرشور
ادامه...
مُشتاق، پُرشور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Fervently
با شدّت، با حرارت
ادامه...
با شِدَّت، با حَرارَت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
fervent
مشتاق، پرشور
ادامه...
مُشتاق، پُرشور
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Ferment
تخمیر، تخمیر کردن
ادامه...
تَخمیر، تَخمیر کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
serpent
مار زدن، مار
ادامه...
مار زَدَن، مار
دیکشنری فرانسوی به فارسی
sergent
گروهبان
ادامه...
گُروهبان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Servant
خدمتکار، بنده
ادامه...
خِدمَتکار، بَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Prevent
جلوگیری کردن
ادامه...
جِلوگیری کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
fervente
جوشان، در حال جوشیدن
ادامه...
جوشان، دَر حالِ جوشیدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fervente
مشتاق، پرشور
ادامه...
مُشتاق، پُرشور
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
verwent
پرورش یافته، غنیمت می کند
ادامه...
پَروَرِش یافتِه، غَنیمت مِی کُند
دیکشنری هلندی به فارسی
verven
رنگ کردن
ادامه...
رَنگ کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
servet
ثروت
ادامه...
ثَروَت
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
nerven
آزار دادن
ادامه...
آزار دادَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
erven
ارث بردن
ادامه...
اِرث بُردَن
دیکشنری هلندی به فارسی