معنی serpent
serpent
مار زدن، مار
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با serpent
sergent
sergent
گُروهبان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
serpente
serpente
مار زَدَن، مار
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
serpente
serpente
مار زَدَن، مار
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
segment
segment
بَخش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fervent
fervent
مُشتاق، پُرشور
دیکشنری فرانسوی به فارسی
sergente
sergente
گُروهبان
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
segment
segment
بَخش، بَخشَندِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
verwent
verwent
پَروَرِش یافتِه، غَنیمت مِی کُند
دیکشنری هلندی به فارسی
serbest
serbest
بی قِید، رایِگان
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی