معنی Cuddly - جستجوی لغت در جدول جو
Cuddly
نوازشگر، نوازش
ادامه...
نَوَازِشگَر، نَوَازِش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Cuddle
در آغوش گرفتن، نوازش کن
ادامه...
دَر آغوش گِرِفتَن، نَوَازِش کُن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Rudely
به طور بی ادبانه، بی ادبانه
ادامه...
بِه طُورِ بی اَدَبانِه، بی اَدَبانِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Coldly
سرد، به سردی
ادامه...
سَرد، بِه سَردی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Cutely
به طور ناز، ناز
ادامه...
بِه طُورِ ناز، ناز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Curtly
به طور کوتاه، به طور خلاصه
ادامه...
بِه طُورِ کوتاه، بِه طُورِ خُلاصِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Crudely
خام، به طرز خام
ادامه...
خام، بِه طَرزِ خام
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Huddle
دور هم جمع شدن
ادامه...
دُورِ هَم جَمع شُدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Muddle
آشفته کردن، درهم ریختن
ادامه...
آشُفتِه کَردَن، دَرهَم ریختَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Muddily
کدر، گل آلود
ادامه...
کِدِر، گِل آلود
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Ruddy
سرخ و قرمز
ادامه...
سُرخ و قِرمِز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Curly
فرمی، فرفری
ادامه...
فُرمی، فِرفِری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Oddly
عجیباً، به طرز عجیبی
ادامه...
عَجیباً، بِه طَرزِ عَجیبی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Muddy
گل آلود
ادامه...
گِل آلود
دیکشنری انگلیسی به فارسی