معنی Broaden - جستجوی لغت در جدول جو
Broaden
گسترش دادن
ادامه...
گُستَرِش دادَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Broadly
به طور وسیع، به طور گسترده
ادامه...
بِه طُورِ وَسیع، بِه طُورِ گَستَردِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
broeden
تخم گذاری کردن، نوزاد
ادامه...
تُخم گُذاری کَردَن، نُوزاد
دیکشنری هلندی به فارسی
Broken
شکسته
ادامه...
شِکَستِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Brazen
بی شرم، گستاخ
ادامه...
بی شَرم، گُستاخ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Broad
گسترده
ادامه...
گَستَردِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
raden
حدس زدن، شوراها
ادامه...
حَدس زَدَن، شُوراها
دیکشنری هلندی به فارسی