معنی Brassily - جستجوی لغت در جدول جو
Brassily
آهن گونه، برنجی
ادامه...
آهَن گونِه، بِرِنجی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Classily
با کلاس، کلاسیک
ادامه...
با کلِاس، کِلاسیک
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Prissily
با خودنمایی یا افاده ای
ادامه...
با خودنَمایی یا اِفادِه ای
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Dressily
به طور شیک، شیک پوشی
ادامه...
بِه طُورِ شیک، شیک پوشی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Glassily
به طور شیشه ای، شیشه ای
ادامه...
بِه طُورِ شیشِه ای، شیشِه ای
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Sassily
به طور بی احترامی
ادامه...
بِه طُورِ بی اِحتِرامی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Crassly
به طور بی ادب، خشن
ادامه...
بِه طُورِ بی اَدَب، خَشِن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Brashly
بی پروا
ادامه...
بی پَروا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Bossily
با رفتار رئیس مآبانه، بوسیله
ادامه...
با رَفتار رَئیس مَآبانِه، بِوَسیلِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Brassy
پر صدا و خودخوٰاه، برنجی
ادامه...
پُر صِدا و خُودخوٰاه، بِرِنجی
دیکشنری انگلیسی به فارسی