معنی Bossily
Bossily
با رفتار رئیس مآبانه، بوسیله
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Bossily
fossile
fossile
سَنگی شُدِه، فُسیلی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Sassily
Sassily
بِه طُورِ بی اِحتِرامی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Possibly
Possibly
بِه طُورِ مُمکِن، اِحتِمالاً
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Fussily
Fussily
حَسّاس، بِه طَرزِ فَجیعی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Messily
Messily
بِه طُورِ نامُرَتَّب، بی نَظم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Lousily
Lousily
بِه طُورِ لوسی، بَدجوری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Glossily
Glossily
بِه طُورِ بَرّاق، بَرّاق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Noisily
Noisily
پُر سَر و صِدا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Brassily
Brassily
آهَن گونِه، بِرِنجی
دیکشنری انگلیسی به فارسی