جدول جو
جدول جو

معنی مرسوب - جستجوی لغت در جدول جو

مرسوب(مَ)
در غیاث و به تبع آن در آنندراج به معنی به ته نشسته شده و درد هر چیز آمده است به صورت نعت مفعولی از مصدر رسوب، ولی رسوب لازم است و نعت مفعولی ندارد و آنچه مرسوب معنی کرده اند، معنی راسب است. و رجوع به راسب شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مرسوم
تصویر مرسوم
ویژگی هنجاری که براساس آیین یا فرهنگ در یک جامعه رایج شده است، چیزی که از طرف والی یا حاکم به کسی داده می شود، جیره، مواجب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرطوب
تصویر مرطوب
نمناک، نمدار، تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مربوب
تصویر مربوب
پرورده، مقابل رب، بنده، مملوک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرعوب
تصویر مرعوب
ترسانیده شده، ترسیده، کسی که دچار بیم و ترس شده
وحشت زده، هراسیده، متوحّش، خائف، رعیب، چغزیده، نهازیده، مروع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منسوب
تصویر منسوب
دارای نسبت، نسبت داده شده، قوم و خویش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرغوب
تصویر مرغوب
پسندیده، خواسته شده، دارای کیفیت برتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محسوب
تصویر محسوب
شمرده شده، به شمارآورده شده، انگاشته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرکوب
تصویر مرکوب
هرچه انسان بر آن سوار می شود مانند اسب، استر و امثال آن ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرعوب
تصویر مرعوب
ترسیده، بیم داده شده، بیمناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منسوب
تصویر منسوب
وابسته، خویشاوند، مهر چامه نسبت داده شده، مربوط پیوسته: (امیر ارتق ماردین... و هرچه... بان مضاف و منسوب... تصرف نمود) (سلجوقنامه ظهیری. چا. خاور 28)، خویشاوند خویش، جمع منسوبین، شعری که شامل عشقبازی با زنان است، نوعی از خطوط اسمی (سلوک مقریزی 718)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکسوب
تصویر مکسوب
ورزیده و گرد آورده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرغوب
تصویر مرغوب
پسندیده و معقول، خواسته، خوب، نیکو، همه کس، خواسته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرطوب
تصویر مرطوب
نمناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرکوب
تصویر مرکوب
سواری کرده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مربوب
تصویر مربوب
پرورده، بنده پرورده شده، بنده عبد مملوک جمع مربوبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرجوب
تصویر مرجوب
بزرگداشته
فرهنگ لغت هوشیار
از ساخته های فارسی گویان مرسله بنگرید به مرسله فرستاده شده. توضیح این لفظ بقانون عربی غلط است چه رسل فعل ماضی لازم است و اسم مفعول ندارد و بجای آن در عربی مرسل گفته می شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرسوم
تصویر مرسوم
فرمان، دستور، آئین، عادت و روش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محسوب
تصویر محسوب
شمرده شده، بشمار آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منسوب
تصویر منسوب
((مَ))
نسبت داده شده، دارای نسبت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مربوب
تصویر مربوب
((مَ))
پرورده شده، بنده، عبد، مملوک، جمع مربوبین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرکوب
تصویر مرکوب
((مَ))
سواری کرده شده، آنچه بر آن سوار شوند مانند اسب و قاطر و غیره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرسوم
تصویر مرسوم
((مَ))
آنچه رسم شده، معمول، فرمان، دستور، در فارسی جیره، مواجب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرطوب
تصویر مرطوب
((مَ))
نم دار، نمور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرعوب
تصویر مرعوب
((مَ))
ترسیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرغوب
تصویر مرغوب
((مَ))
پسندیده، مورد قبول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محسوب
تصویر محسوب
((مَ))
شمرده شده، به حساب آمده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محسوب
تصویر محسوب
شمرده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مرسوم
تصویر مرسوم
به آیین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مرطوب
تصویر مرطوب
نمدار، نمناک، نمور، تر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مرطوب
تصویر مرطوب
Clammy, Damp, Humid, Moist, Wet
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مرطوب
تصویر مرطوب
úmido, molhado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مرطوب
تصویر مرطوب
feucht, nass
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مرطوب
تصویر مرطوب
wilgotny, mokry
دیکشنری فارسی به لهستانی