جدول جو
جدول جو

معنی استیحاش - جستجوی لغت در جدول جو

استیحاش
ترسیدن، رمیدن
تصویری از استیحاش
تصویر استیحاش
فرهنگ فارسی عمید
استیحاش(مَ لی لِ / لِ)
اندوهگین شدن. (منتهی الارب). دژم و ناخوش شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). غمگین شدن. ناخوشدلی. دلتنگی. (زمخشری).
لغت نامه دهخدا
استیحاش
اندوهگینی، نهازیدن (وحشت کردن واهمه کردن)، آزردگی رنجیدگی آزردن آزرده شدن تنگدل شدن، آزردگی تنگدلی، دچار وحشت شدن رمیدن، وحشت
فرهنگ لغت هوشیار
استیحاش((اِ))
دلتنگ شدن، وحشت یافتن، رمیدن، وحشت
تصویری از استیحاش
تصویر استیحاش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استیجاب
تصویر استیجاب
سزاوار و مستحق شدن برای کاری یا چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استصحاب
تصویر استصحاب
حکم دادن به باقی بودن حالت سابق، هنگام شک داشتن در یک حکم مثلاً درصورت غیبت طولانی مدت کسی حکم به زنده بودن او می دهند، کسی را به صحبت و معاشرت دعوت کردن
فرهنگ فارسی عمید
(مَ لَ / لِ کَ)
گلناک شدن جای. (منتهی الارب). باوحل شدن جای. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
استئحاد. تنها گردیدن. (منتهی الارب). منفرد شدن.
لغت نامه دهخدا
(مُ فِ / فَ)
جنبانیدن. (منتهی الارب) : استوحاه، حرکه. (قطر المحیط).
لغت نامه دهخدا
تصویری از استیثاق
تصویر استیثاق
گرویی خواستن، گرویی گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیجاف
تصویر استیجاف
شیدا گشتن، دل بردن
فرهنگ لغت هوشیار
به مزد گرفتن مزدوری گرفتن، سلاک کردن، سلاک داری اجیر کردن بمزد گرفتن مزدور را، اجاره کردن (خانه دکان و جز آنرا) توضیح استعمال بجای (استیجار) نادرست است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیجاب
تصویر استیجاب
سزاوار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحیاء
تصویر استحیاء
شرم خواستن، زندگی خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیبال
تصویر استیبال
گشتن خواهی گوسپند، ناستوده دانستن جای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیباء
تصویر استیباء
بیمناک یافتن، ناگوارا گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استهشاش
تصویر استهشاش
خوار شمردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیداف
تصویر استیداف
چکانیدن پیه، بازکاویدن پیام، فراهم کردن آب مرد در زهدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیجال
تصویر استیجال
مهلت گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استصحاح
تصویر استصحاح
باز تندرستی: تندرستی پس از بیماری
فرهنگ لغت هوشیار
هم نشین خواستن، یاری خواستن، با خود داشتن، پیشین روایی: دستور یا فرمان پیشین و گذشته را هم اکنون پذیرفتن و روا داشتن دشوار شدن کار بهمراهی خواستن بصحبت و همدلی خواستن، یاری خواستن، همراه بردن با خود داشتن، باقی داشتن چیزی به حالت سابق آن آنکه امر مورد شکی را بر حالت سابق آن از جهت آثار حقوقی ثابت بداریم. بنابراین سه رکن دارد: یقین بان در رمان سابق، شک بان در زمان بعد، ثابت داشتن آثار یقین در زمان شک، جمع استصحابات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استضحاک
تصویر استضحاک
شوخی خواستن خنده جویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرحال
تصویر استرحال
فراروی جا به جایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرحام
تصویر استرحام
مهربانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استکراش
تصویر استکراش
شکمباد: در کودک از پر خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
فراخوانی برای یگانگی فراخواندن کسانی را برای بهم آمدن در خواست ملحق گردیدن بهم کردن، دعوی کردن که فرزند از آن من است بخود نسبت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استلحام
تصویر استلحام
فراخراه جستن، فراخ شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استئحال
تصویر استئحال
درنگی خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استغشاش
تصویر استغشاش
دغا یافتن، دغا خواهی، دغاگری (دغا خیانت مکر و حیله)
فرهنگ لغت هوشیار
گشتن جویی گشتن خواهی (گشن فحل نرینه ای که آماده برای جهیدن بر مادینه است)، خرمانرینگی جهیدن بر مادینه دو پایه است و نرینه و مادینه دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیحاد
تصویر استیحاد
تک گرایی، تک ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحیاء
تصویر استحیاء
((اِ تِ))
زنده نگه داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استحیاء
تصویر استحیاء
((اِ تِ))
شرم داشتن، شرم کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استلحاق
تصویر استلحاق
((اِ تِ))
فراخواندن کسانی را برای به هم آمدن، درخواست ملحق گردیدن، دعوی کردن که فرزند از آن من است، به خود نسبت دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استصحاب
تصویر استصحاب
((اِ تِ))
به همراهی خواستن، یاری خواستن، با خود داشتن، مفرد استصحابات
فرهنگ فارسی معین