جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با استحیاء

استحیاء

استحیاء
شرم داشتن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). باک داشتن. حیا داشتن. شرمندگی. خجلت. خجل. شرم. حیا کردن. استحاء.
لغت نامه دهخدا

استیحاء

استیحاء
جنبانیدن. (منتهی الارب) : استوحاه، حرکه. (قطر المحیط).
لغت نامه دهخدا

استحلاء

استحلاء
شیرین شمردن چیزی را. شیرین آمدن. (تاج المصادر بیهقی). شیرین آمدن به ذائقه، در خِبا درآمدن. (منتهی الارب). در خِباء شدن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا