معنی ก้มตัว - جستجوی لغت در جدول جو
ก้มตัว
قوز کردن، تعظیم کن
ادامه...
قوز کَردَن، تَعظیم کُن
دیکشنری تایلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
รวมตัว
جمع شدن، دور هم جمع شوند، به هم پیوستن
ادامه...
جَمع شُدَن، دُورِ هَم جَمع شَوَند، بِه هَم پِیوَستَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
โน้มตัว
خم شدن، خم کن، تکیه دادن
ادامه...
خَم شُدَن، خَم کُن، تِکیِه دادَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
แก้ตัว
توجیه کردن، بهانه
ادامه...
تَوجِیه کَردَن، بَهانه
دیکشنری تایلندی به فارسی