ঝুলানো آویزان بودن، آویزان کردن، قلع و قمع کردن، آویزان شدن ادامه... آویزان بودَن، آویزان کَردَن، قَلع و قَمع کَردَن، آویزان شُدَن دیکشنری بنگالی به فارسی