معنی গলানো
গলানো
یخ زدایی کردن، ذوب شدن
دیکشنری بنگالی به فارسی
واژههای مرتبط با গলানো
গড়ানো
গড়ানো
غَلتیدَن، آرایِش کَردَن
دیکشنری بنگالی به فارسی