معنی ठहराना - جستجوی لغت در جدول جو
ठहराना
اقامت دادن، جای دادن
ادامه...
اِقامَت دادَن، جای دادَن
دیکشنری هندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
सहलाना
نوازش کردن، سکته
ادامه...
نَوَازِش کَردَن، سِکتِه
دیکشنری هندی به فارسی
अयोग्य ठहराना
محروم کردن، رد صلاحیّت
ادامه...
مَحروم کَردَن، رَد صَلاحیَّت
دیکشنری هندی به فارسی
हटाना
حذف کردن، حذف کنید، خلع کردن، کنار گذاشتن
ادامه...
حَذف کَردَن، حَذف کُنید، خَلع کَردَن، کِنارِ گُذاشتَن
دیکشنری هندی به فارسی
नहाना
حمّام کردن، حمّام
ادامه...
حَمّام کَردَن، حَمّام
دیکشنری هندی به فارسی
ठहराव
رکود، مکث
ادامه...
رُکود، مَکث
دیکشنری هندی به فارسی
डराना
ترساندن، برای ترساندن، وحشت زده کردن
ادامه...
تَرساندَن، بَرایِ تَرساندَن، وَحشَت زَدِه کَردَن
دیکشنری هندی به فارسی
बहलाना
ترغیب کردن، سرگرم کردن، وسوسه کردن
ادامه...
تَرغِیب کَردَن، سَرگَرم کَردَن، وَسوَسِه کَردَن
دیکشنری هندی به فارسی
पुराना
منسوخ، قدیمی، کهنه، فرسوده
ادامه...
مَنسوخ، قَدیمی، کُهنِه، فَرسودِه
دیکشنری هندی به فارسی
लहराना
غرّش کردن، موج زدن، موج دار کردن
ادامه...
غُرِّش کَردَن، مُوج زَدَن، مُوج دار کَردَن
دیکشنری هندی به فارسی
दोहराना
تکثیر کردن، تکرار کنید، تکرار کردن
ادامه...
تَکثِیر کَردَن، تِکرَار کُنید، تِکرار کَردَن
دیکشنری هندی به فارسی
टकराना
برخورد کردن، برخورد کنید، تصادم کردن، تصادف کردن
ادامه...
برخورد کَردَن، بَرخُورد کُنید، تَصَادُم کَردَن، تَصَادُف کَردَن
دیکشنری هندی به فارسی
चुराना
دزدی کردن، سرقت
ادامه...
دُزدی کَردَن، سِرقَت
دیکشنری هندی به فارسی
चोराना
دزدانه، دزدی کردن
ادامه...
دُزدانه، دُزدی کَردَن
دیکشنری هندی به فارسی
चकराना
متحیّر کردن، سرگیجه
ادامه...
مُتَحَیِّر کَردَن، سَرگیجِه
دیکشنری هندی به فارسی
गिराना
کاهش دادن، رها کردن، انداختن، ریختن
ادامه...
کاهِش دادَن، رَها کَردَن، اَنداختَن، ریختَن
دیکشنری هندی به فارسی
घबराना
مضطرب شدن، لرزیدن، ترساندن
ادامه...
مُضطَرِب شُدَن، لَرزیدَن، تَرساندَن
دیکشنری هندی به فارسی
दोषी ठहराना
محکوم کردن، مقصّر دانستن
ادامه...
مَحکوم کَردَن، مُقَصِّر دانِستَن
دیکشنری هندی به فارسی