معنی लहराना
लहराना
غرّش کردن، موج زدن، موج دار کردن
دیکشنری هندی به فارسی
واژههای مرتبط با लहराना
ठहराना
ठहराना
اِقامَت دادَن، جای دادَن
دیکشنری هندی به فارسی
ललचाना
ललचाना
فَریب دادَن، وَسوَسِه کَردَن، فَریفتَن
دیکشنری هندی به فارسی
लटकाना
लटकाना
آویزان کَردَن
دیکشنری هندی به فارسی
घबराना
घबराना
مُضطَرِب شُدَن، لَرزیدَن، تَرساندَن
دیکشنری هندی به فارسی
गिराना
गिराना
کاهِش دادَن، رَها کَردَن، اَنداختَن، ریختَن
دیکشنری هندی به فارسی
चकराना
चकराना
مُتَحَیِّر کَردَن، سَرگیجِه
دیکشنری هندی به فارسی
चोराना
चोराना
دُزدانه، دُزدی کَردَن
دیکشنری هندی به فارسی
चुराना
चुराना
دُزدی کَردَن، سِرقَت
دیکشنری هندی به فارسی
टकराना
टकराना
برخورد کَردَن، بَرخُورد کُنید، تَصَادُم کَردَن، تَصَادُف کَردَن
دیکشنری هندی به فارسی