جدول جو
جدول جو

معنی ییا - جستجوی لغت در جدول جو

ییا
(یَیْ یا)
جد محمد بن عبدالجبار و خواهر او بانویه هردو تن آنها از مشایخ سلفی باشند. (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چیا
تصویر چیا
(پسرانه)
کوهستان، کوه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زیا
تصویر زیا
(پسرانه)
زنده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لیا
تصویر لیا
(دخترانه)
خجسته، نام همسر یعقوب (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ضیا
تصویر ضیا
(پسرانه)
نور، روشنی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کیا
تصویر کیا
(پسرانه)
پادشاه سلطان، حاکم، فرمانروا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گیا
تصویر گیا
گیاه، هر رستنی که از زمین بروید، گیه، گیاغ، علف، نبات، نبت، کلأ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایا
تصویر ایا
حرف ندا به معنای ای، هلا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آیا
تصویر آیا
کلمه ای که در مقام استفهام و طلب دانستن به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کیا
تصویر کیا
بزرگ، صاحب، خداوند، پادشاه، حاکم، مرزبان، پهلوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریا
تصویر ریا
خود را به نیکوکاری جلوه دادن برخلاف حقیقت، تظاهر به نیکوکاری و پاک دامنی، در فقه انجام دادن عمل نیک برای جلب نظر مردم نه به جهت رضای خدا مثلاً روی وریا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیا
تصویر نیا
جد، پدربزرگ، پدر پدر، پدر مادر
فرهنگ فارسی عمید
(یَ)
به معنی فرش است، در مجمع چنین آمده. (از شعوری ج 2 ورق 144)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حیا
تصویر حیا
توبه، شرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضیا
تصویر ضیا
نور روشنایی
فرهنگ لغت هوشیار
اتلاف هر چیز که نتوان دوباره آنرا بدست آورد، مانند چارپای گمشده و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یقا
تصویر یقا
ترکی گریپان گریبان نوژه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیا
تصویر نیا
جد (اعم از پدر پدر یا پدر مادر) : (نبیره که جنگ آورد بانیا هم از ابلهی باشد و کاینا (ابلهی است و کانائیا. دهخدا)) (شا. لفا اق. 6)، جمع نیاکان
فرهنگ لغت هوشیار
نام عام آن دسته از موجودات زنده که ظاهرا حرکتی ندارند و در یک جا ثابت هستند و مواد معدنی را مستقمیا از محیط اطراف خود (خاک یا آب) جذب میکنند و بوسیله عمل کربن گیری که بوسیله ذرات کلروفیل در برابر خورشید انجام میشود مواد آلی قابل استفاده ای برای تغذیه سلولهای خود بوجود میاورند. باید دانست که در بین گیاهان فقط قارچها هستند که چون فاقد کلروفیل میباشند قادر بجذب کربن در برابر نور خورشید نیستند بدین جهت یا غالبا بر روی بقایای آلی سایر موجودات زنده میزیند و یا طفیلی موجودات زنده میشوند. در صورت اول آنها را گندروی و در حالت دوم انگل (طفیلی) نامند رستنی نبات گیا جمع گیاهان گیاهها. یا گیاه تر انجبین. (تر انگبین) خارشتر. یا گیاه ترکی. وج. یا گیاه تورنسل. گیاهی است از تیره فرفیون که از عصارء آن تورنسل معمولی را که یک معرف شیمیایی است استخراج میکنند غبیرا نیل. توضیح تورنسل یا آفتاب گردان یک معرف شیمیایی است که محلولش در حالت خنثی بنفش رنگ است و در برابر باز ها آبی رنگ و در برابر اسید ها قرمز رنگ میشود. این ماده از گیاهان مختلف دیگر از جمله نوعی لیخن (گلسنگ) بنام روسلا تنکتوریا و گل آفتاب پرست نیز بدست میاید. یا گیاه حساس. درختچه ایست از تیره پروانه واران و از دسته گل ابریشمها که در موقع لمس برگهایش روی یکدیگر میخوابند. گلهای این گیاه کوچک و گل آذینش سنبله و یا کلاپرک است. میوه اش بشکل غلاف (شبیه باقلا) میباشد. در حدود 300 گونه از این گیاه شناخته شده که متعلق بنواحی گرم کره زمین هستند حساسه مختشیه مستحیه. یا گیاه عقرب. گل آفتاب پرست. توضیح از این گیاه تورنسل که یک معرف شیمیایی است نیز بدست میاورند. یا گیاه مریم. علف مریم. یا گیاهان. ( جمع گیاه) رستنیها نباتات گیاه. یا از آهن گیاه روییدن، عملی غیر ممکن اتفاق افتادن: نادر افتد اهل این ماخولیا منتظر که روید از آهن گیا. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیا
تصویر پیا
مرد کامل، با ارج ارزنده، متمول صاحب اعتبار: برای خود پیاپی شد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طیا
تصویر طیا
یونانی نوشادر پیکانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیا
تصویر کیا
صاحب، خداوند، بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
کلمه ایست که بدان طلب دانستن و استفهام کنند. یا آیا بود ترجی و تمنی را رساند بود آیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریا
تصویر ریا
ظاهر سازی، چشم دیدی، ساختگی، ظاهری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیا
تصویر سیا
مخفف سیاه است که در مقابل سفیدی، نام مخفف سازمان جاسوسی آمریکا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایا
تصویر ایا
((اَ))
حرف ندا به معنای «ای»
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آیا
تصویر آیا
((ادات استفهام))
کلمه ای است که بدان کلمه طلب دانستن و استفهام کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیا
تصویر بیا
((~. زَ دَ))
فعل امر از آمدن، موافقت، همراهی کن، ملاحظه کن، برای تحقیر و توهین معمولاً با نشان دادن انگشت شست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیا
تصویر پیا
مرد کامل، باارج، ارزنده، متمول، صاحب اعتبار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حیا
تصویر حیا
((حَ))
باران، فراخی سال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریا
تصویر ریا
تظاهر، دورویی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حیا
تصویر حیا
آزرم، شرم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نیا
تصویر نیا
جد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کیا
تصویر کیا
آقا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از یکا
تصویر یکا
واحد
فرهنگ واژه فارسی سره