معنی پیا
- پیا
- مرد کامل، باارج، ارزنده، متمول، صاحب اعتبار
واژههای مرتبط با پیا
پیا
- پیا
- مرد کامل، با ارج ارزنده، متمول صاحب اعتبار: برای خود پیاپی شد
پیا
- پیا
- در لهجۀ لری: مرد کامل و رسیده و مجازاً بمعنی باارج و ارزنده، در تداول عامه، متمول، صاحب اعتبار، صاحب مکانت و منزلت، صاحب مقام و مرتبت: برای خود پیائی شد، برای خودش پیائی است
پیا
- پیا
- فلورستان، سرتیپ ایتالیائی، متولد در ’سکیلاس’ (1780- 1851 میلادی) ، برادرش، گیوم وطن پرست و سرتیپ (1782- 1855 میلادی). این دو برادر در حکومت آزادی خواه سال 1820 میلادی شرکت کردند
پیا
- پیا
- پشت سر پی
پیام
- پیام
- الهام، وحی، پیغام، الهام، وحی
پویا
- پویا
- جستجو، جویا، سرشار از زندگی، آنکه دارای حرکت و پیشروی است
پریا
- پریا
- زیبا چون پری، جمع پری، کبوتر بال شکسته ای که به دنبال آشیانه می گردد
زیا
- زیا
- زنده
لیا
- لیا
- خجسته، نام همسر یعقوب (ع)
