جدول جو
جدول جو

معنی یکی - جستجوی لغت در جدول جو

یکی
یک تن یک شخص نامعین: و محافظت آن قلعه را بیکی ازسرداران خراسان... تفویض فرمود، یک (از هر چیز) یکعدد: زیراکه همانست اگر یکی افکنند یایکی برسالها فزایند، یک دلیل یک سبب بسبب: محمد زکریا کاردی برکشید وتشدید زیادت کرد. امیریکی ازخشم ویکی از بیم تمام برخاست، اکنون حالا حالی: گفت: یکی شنزبه رابه بینم واز مضمون ضمیراو تنسمی کنم، لختی زمانی: بر آنم که گردد زمین اندکی بگردم به بینم جهان را یکی. (فردوسی) -6 یک بار: هیچ نتوان کرد که من دختر شاه را یکی ببینم و حال فرخ روز را ازو معلوم کنم، بجای عددترتیبی نخستین اول: بمن نمود رخ و چشم و زلف آن دلبر یکی عقیق و دوم نرگس و سوم عنبر عقیق و نرگس و عنبرش بستندد از من یکی حیات و دوم وقت و سوم پیکر. (ادیب صابر)
فرهنگ لغت هوشیار
یکی
((یِ یا یَ))
یک عدد، یک نفر، کسی، یگانه، متحد
یکی به نعل و یکی به میخ زدن: کنایه از در هواداری از هر دو طرف دعوا یا بحث سخن گفتن
تصویری از یکی
تصویر یکی
فرهنگ فارسی معین
یکی
یک تن، یک شخص نامعلوم،
در ریاضیات یک عدد از چیزی، یک بار،
لختی، زمانی، برای مثال برآنم که گرد زمین اندکی / بگردم ببینم جهان را یکی (فردوسی - ۵/۵۳۶)
یکی بودن: کنایه از متحد بودن
یکی شدن: کنایه از متحد شدن، هماهنگ شدن
یکی یکی: تک تک
تصویری از یکی
تصویر یکی
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

احدیت یکی بودن: بدانکه هرچیز که درتو محال است در ربوبیت صادق است چون یکیی که هر که یکی را بحقیقت بدانست از محض شرک بری گشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیکی
تصویر نیکی
(دخترانه و پسرانه)
خوب بودن، خوبی، نیکوکاری، احسان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بیکی
تصویر بیکی
مقام و رتبه بیک
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به خیک: پنیر خیکی (پنیری که در خیک جا دهند)، یا خیکی بالاآوردن، (خیکی درآوردن) کار را خراب کردن افتضاح کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیکی
تصویر سیکی
سه یک، شراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیکی
تصویر نیکی
خوبی، احسان، نیکوکاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیکی
تصویر سیکی
سه یک، یک سوم، شراب، مخصوصاً شرابی که به واسطۀ جوشش، دوسوم آن تبخیر شده و یک سوم باقی مانده باشد، سه پخت، شراب سه پخت، شراب ثلثان شده، برای مثال روز نوروز است امروز و سر سال عجم / بزم نو ساز و طرب کن ز نو سیکی خور (فرخی - ۱۷۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیکی
تصویر نیکی
خوب و پسندیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیکی
تصویر خیکی
منسوب به خیک، در خیک نهاده، پنیر خیکی، شخص بسیار چاق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیکی
تصویر سیکی
((س یَ))
شراب، شرابی که به سبب جوشش دوسوم آن تبخیر شده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیکی
تصویر نیکی
خوبی، احسان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یکیتی
تصویر یکیتی
(دخترانه)
اتحاد (نگارش کردی: یهکیهتی)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یکی کردن
تصویر یکی کردن
ادغام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از یکی شدن
تصویر یکی شدن
کنایه از متحد شدن، هماهنگ شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یکی به دو
تصویر یکی به دو
گفتگوی بی جا و بی معنی، مشاجره، ستیزه کردن
یکی به دو کردن: کنایه از گفتگوی بی جا و بی معنی کردن، مشاجره کردن، ستیزه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یکی به دو کردن
تصویر یکی به دو کردن
کنایه از گفتگوی بی جا و بی معنی کردن، مشاجره کردن، ستیزه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یکی یکی
تصویر یکی یکی
یکی پس از دیگری، یک یک، تک تک، یکایک، یک به یک
فرهنگ فارسی عمید
یکی پس ازدیگری: حوادث زندگیش یکی یکی از جلوچشمش رژه میرفتند، فردافرد هریک جداجدا
فرهنگ لغت هوشیار
شخص (مخصوصا فرزند) منحصربه فرد تنها فرزند پدر و مادر. توضیح شاید بتوان بر سبیل توسع این ترکیب را برای چیز یا خویشان منحصربه فرد نیز بکار برد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یکی نه یکی
تصویر یکی نه یکی
یک در میان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یکی گویی
تصویر یکی گویی
حالت و عمل یکی گوی موحدی اعتقاد به یگانگی خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یکی به یکی
تصویر یکی به یکی
یک یک یکایک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یکی بدو
تصویر یکی بدو
نزاع، مجادله، ستیزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یکی یکی
تصویر یکی یکی
((یِ یِ))
یکی پس از دیگری، فرداًفرد، هر یک جداجدا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یکی یکدانه
تصویر یکی یکدانه
((~. یِ. نِ))
دردانه، بسیار عزیز، کنایه از فرزند منحصر به فرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یکی به نعل و یکی به میخ زدن
تصویر یکی به نعل و یکی به میخ زدن
کنایه از در هواداری از هر دو طرف دعوا یا بحث سخن گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یکی به دو
تصویر یکی به دو
((~. بِ دُ))
ستیزه، بگو مگو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یکی بودن
تصویر یکی بودن
کنایه از متحد بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یکی گو
تصویر یکی گو
شخص موحد و خداپرست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زکی
تصویر زکی
(پسرانه)
پاک، طاهر، پارسا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بکی
تصویر بکی
بسیار گریه کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذکی
تصویر ذکی
مرد تیز خاطر، تیز طبع
فرهنگ لغت هوشیار