یک تن، یک شخص نامعلوم، در ریاضیات یک عدد از چیزی، یک بار، لختی، زمانی، برای مثال برآنم که گرد زمین اندکی / بگردم ببینم جهان را یکی (فردوسی - ۵/۵۳۶) یکی بودن: کنایه از متحد بودن یکی شدن: کنایه از متحد شدن، هماهنگ شدن یکی یکی: تک تک یک تن، یک شخص نامعلوم، در ریاضیات یک عدد از چیزی، یک بار، لختی، زمانی، برای مِثال برآنم که گرد زمین اندکی / بگردم ببینم جهان را یکی (فردوسی - ۵/۵۳۶) یکی بودن: کنایه از متحد بودن یکی شدن: کنایه از متحد شدن، هماهنگ شدن یکی یکی: تک تک