- یکرویی
- یک رو بودن
معنی یکرویی - جستجوی لغت در جدول جو
- یکرویی
- بی ریایی، سادگی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یک رو بودن
نوگویی، نوآوری
توسرخ
یکطرفه
اخلاص
پرروئی، بیشرمی، بی حیائی
دورو بودن، نفاق، تزویر، دورنگی، تظاهر به دوستی و پنهان داشتن کینه و دشمنی
توانایی، طاقت، قدرت، دلیری، یارگی
اخلاص، صداقت و دوستی بدون شائبۀ ریا و نفاق
میوه ای از خانوداۀ مرکبات شبیه پرتقال توسرخ
ویژگی کسی یا چیزی که یک رو دارد، کنایه از بالکل، کلاً، همگی
کنایه از یک سره، کنایه از متفقاً، به اتفاق، کنایه از ساده، بی ریا، کنایه از صریح، آشکار
کنایه از یک سره، کنایه از متفقاً، به اتفاق، کنایه از ساده، بی ریا، کنایه از صریح، آشکار
نیکو بودن، خوبی، احسان، نیکوکاری، موهبت، عطیه، نعمت، ذکرخیر
حالت و کیفیت کمر و توضیح هر کسی طبعا مایل است باینکه درباره او دیگران عقیده خوب داشته باشند و او را آدمی ارجمند و با ارزش بشمارند هر گاه این میل بدرجه شدت برسد و با حس بی اعتمادی بخویشتن همراه گردد کمرویی ظهور میکند. پس کمرو یی نتیجه بیمی است که آدمی دارد از اینکه مبادا او را دست کم بگیرند یعنی برایش ارزشی کمتر از آنچه خود او خواهانست قایل شوند. یا با کمرو یی. توام با خجالت: (در ایوان با کمرو یی بپدر سلام کردند و باطاق رفتند)
نیک پی نیکو بودن خوبی، زیبایی، نیکی احسان: (فراموش کردند آن نیکوییها که راستای ایشان کردی) یا به نیکویی. بخوبی و خوشی: (عمر و او را (احمد بن ابی الاصبع را) کرامت کرد بسیار و بنواخت... و به نیکویی باز گردانید)
قدرت، نیرومندی: (مثال کمیت: شمار و درازنا و پهنالله بخردی و دانش و نیرویی)
زیبایی، بشاشت خنده رویی
توانایی قدرت، جرات
صمیمی بی نفاق: یک رویه دوستم من و کم حرص مادحم هم راست در خلاام و هم پاک در ملا. (مسعودسعد)، متفق بی خلاف: چه ظالمان مکار چون هم پشت شوند و دست در دست دهند و یک رویه قصد کسی کنند زود ظفر یابند، صریح نص بی تاویل: وزبهر آنک رسول (علیه السلام) میانجی بود میان عالم لطیف و میان عالم کثیف که سخن او از خدای بخلق یک رویه نشایست بودن بهریرا ازاو محکم واجب آمد، پشت وروی یکی مقابل دو رویه: اطلس یکرویه. صمیمی و یکرو شدن، سر و صورت گرفتن منظم گشتن، متفق شدن بی خلاف گشتن
وحدانیت، یگانگی، توحید، وحدت
یکطرفی متمایل بیک جهت
توانایی، طاقت، جرأت، دلیری، مجال، فرصت
جامه یک لا و بی آستر
بی شرمی، بی حیایی
Brazenness, Cheekiness, Pushiness
Medicinal, Pharmaceutical
Backhanded, Disingenuousness, Duplicity, Equivocation
Timidity
timidez
дерзость , напористость
окольный , лицемерие , двуличие , двусмысленность
медицинский , фармацевтический
Dreistigkeit, Frechheit, Aufdringlichkeit