- یکانگی
- وحدانیت، بی مانندی
معنی یکانگی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
وحدت، توحید
اخلاص
یگانه بودن، یکتایی، دوستی، اتحاد، پیوستگی
اخلاص، صداقت و دوستی بدون شائبۀ ریا و نفاق
وحدت یکتایی، بی نظیرربی همتایی
حالت و کیفیت بیگانه عم آشنایی، عدم خویشاوندی. بیگانه غریب ناآشنا مقابل یگانه آشنا خودی، خارجی اجنبی
جنون و عدم تعقل، فساد عقل
لجبازی
جریان، سیلان، تقطیر
دولت و ثروت و مال و ملک
منسوب به پیکان، نوعی از لعل بر شکل و هیات پیکان: درون پرده گل غنچه بین که میسازد ز بهر دیده خصم تو لعل پیکانی. (حافظ قزوینی)، نوعی فیروزه، نوعی نوشا در بر شکل و هیات پیکان: گر سرمه کشد روزی بر چشم حسود او هر ذره آن گردد نوشا در پیکانی. (سیف اسفرنگی)، نوعی لاله، قسمی انگور
آنکه پیکان سازد نصال: این قدر پیکان که در یک زخم ماست در دکان هیچ پیکانگر نبود. (کلیم)
یکسان بودن، برابری، مشابهت
زن بودن، کارهای مخصوص به زنان
بیگانه بودن، ناآشنایی، ناشناس بودن
ویژگی نوعی لعل و فیروزه، به شکل پیکان
بی عقلی، دیوانه بودن، جنون، خبط دماغ، خبل
کهنگی، کهنه بودن
وسطی، میانه
دارای یک رنگ بودن مقابل دورنگی، صمیمی بودن مخلص و یک جهت بودن
یکسان بودن
یک دفعگی، ناگهانی
نوعی از لعل به شکل پیکان
روان بودن، جریان
Alienation, Estrangement
Singularity
Kookiness, Franticness, Frenzy, Insanity, Lunacy, Zaniness
Identicalness, Sameness, Uniformity
identidade, (PT) igualdade, uniformidade
отчуждение