معنی زنانگی - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با زنانگی
کنانگی
- کنانگی
- کهنگی. کهنه بودن:
من بندۀ...ام و بندۀ شراب
در هر دو نوع عیب نباشد کنانگی.
رضی الدین نیشابوری.
و رجوع به کنانه شود
لغت نامه دهخدا
زنانی
- زنانی
- رجل زنانی، مرد کافی و پسند ذات خود را. (منتهی الارب). مرد کافی که خود را پسند نماید. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
زنانی
- زنانی
- آب بینی مانندی که از بینی شتر آید. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا