- یوخه
- خوشی و لذتی که هنگام جماع و در لحظۀ رسیدن به منتهای شهوت و تمتع به دست می دهد، ربوخه،
برای مثال گرچه بدم مرد زیر میره در آن حال / همچو زن غر شدم ز یوخۀ رعنا (سوزنی - لغتنامه - یوخه)
معنی یوخه - جستجوی لغت در جدول جو
- یوخه
- کاک، نوعی نان شیرینی خشک و نازک و لایه لایه، یخه
- یوخه
- نان نازک ترکی کاک گونه ای نان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دسته ای از مردم و بمعنی چاه کم عمق
جامه پشمی خشن که چوپانان و برزیکران پوشند، جامه پشمی ضخیم که راهبان نصاری پوشند
روزنه، پس پشت، شفتالو، دریچه
یوزک، سگ شکاری، سگ تولۀ شکاری
آرزو، امید، چشمداشت، آرمان، خواهش، درخواست
کوچک ترین واحد نظامی، شامل چهار نفر، دسته، گروه
سگ شکاری
آرزو طمع، اشتیاق
ارۀ درودگری، برای مثال به یوسه ببرند چوبی سکند / که تا پای خونی درآرد به بند (اسدی - مجمع الفرس - یوسه)
یقه، آن بخش از لباس که دور گردن قرار دارد، گریبان
کاک، نوعی نان شیرینی خشک و نازک و لایه لایه، یوخه
یقه و گریبان