جدول جو
جدول جو

معنی یلما - جستجوی لغت در جدول جو

یلما
(یَ)
هر چیز بزرگ و کلان که سبک باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آلما
تصویر آلما
(دخترانه)
سیب، کنایه از زیبایی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یغما
تصویر یغما
(دخترانه)
غارت، تاراج، غنیمت، نام شهری در ترکستآنکه مردمان زیبا و صاحب جمال دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آیلما
تصویر آیلما
(دخترانه)
تاب ماه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سلما
تصویر سلما
(دخترانه)
نام زنان عرب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یلدا
تصویر یلدا
(دخترانه)
نام بلندترین شب سال، آخرین شب پائیز در نیم کره شمالی و بلندترین شب سال که همزمان با میلاد مسیح (ع) است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یغما
تصویر یغما
چپاول، تاراج، غارت، برای مثال ایا ستارۀ خوبان خلّخ و یغما / به دلبری دل ما را همی زنی «یغما» (امیرمعزی - ۱۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یلدا
تصویر یلدا
شب آخر پاییز و اول زمستان که مقارن است با ولادت حضرت عیسی و اول دی ماه، دراز ترین شب سال شمسی، کنایه از تاریک و طولانی، شب چلّه، شب یلدا برای مثال باد آسایش گیتی نزند بر دل تنگ / صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود (سعدی۲ - ۴۳۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علما
تصویر علما
عالم ها، داننده ها، داناها، دانشمندها، جمع واژۀ عالم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یلمق
تصویر یلمق
یلمه، جامۀ بلند، قبا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظلما
تصویر ظلما
تاریکی، بسیار تاریک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یلمان
تصویر یلمان
قسمت برندۀ تیغ، لبۀ تیغ، ضرب شمشیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یلمه
تصویر یلمه
جامۀ بلند، قبا
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
جسیم و گنده و تناور و هنگفت. (آنندراج). ضخیم و کلفت. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(قَ)
فلاخن است و آن آلتی باشد شبانان را که بدان سنگ اندازند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). فرهنگ اظفری قلما را در ترکی به معنی فلاخن نوشته. (حاشیۀ برهان چ معین از فرهنگ نظام). رجوع به قلماسنگ شود
لغت نامه دهخدا
(کُلْ لَ)
هربار. (ترجمان القرآن ص 82). هر وقت و هر زمان. (ناظم الاطباء) ، هرچه. (ناظم الاطباء). هرچیز که. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
به لغت زند وپازند درخت انگور را گویند. (برهان). به لغت زند و پازند، درخت انگور که به تازی کرم نامند. (ناظم الاطباء). هزوارش کلما، رز، باکرم عربی مقایسه شود. (از حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
(گُ نَ)
دهی است از دهستان میان دورود بخش مرکزی شهرستان ساری، واقع در 6000گزی شمال خاوری ساری و 4000گزی شمال راه شوسۀ ساری به بهشهر. هوای آن معتدل و دارای 405 تن سکنه است. آب آن ازچشمۀ بزرگ و محصول آن برنج، غلات، پنبه و صیفی است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. از دو محل بالاو پائین تشکیل شده است معصوم زاده ای به نام امامزاده محمد درویش دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان اشکور بالا بخش رودسر شهرستان لاهیجان، واقع در 40000گزی جنوب رودسر و 40000گزی جنوب خاوری سی پل، کوهستانی و سردسیر، دارای 450 تن سکنه، آب آن از چشمه سار، محصول آنجا غلات، بنشن، لبنیات، عسل و فندق، شغل اهالی زراعت و گله داری است، اکثر اهالی برای تهیۀ علوفه و کسب در فصل زمستان به گیلان میروند، راه آن مالروو صعب العبور است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
پایتخت کشور پرو از کشورهای امریکای جنوبی، کنار رود ریماک، دارای 522هزار تن سکنه وآن در 1535 به وسیلۀ پیزار بنیان نهاده شده است
لغت نامه دهخدا
تیره ای از طایفۀ ملکشاهی در پشتکوه. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 68)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
ضرب شمشیر. (ناظم الاطباء). خواباندن تیغ. (آنندراج) :
سینۀ ماهی و پشت گاو درهم داشت راه
تیغ را تا دست اوایما به یلمان کرده بود.
ملاوحشی (از آنندراج).
ز گرد سپاهم فلک در نقاب
ز یلمان تیغم یلان در حساب.
حاجی محمدجان قدسی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
ترکی تاراج، نام شهری در ترکستان -1 غارت تاراج، نام شهری در ترکستان
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته یلمه معین یلمه را ترکی دانسته برهان و غیاث یلمه را پارسی دانسته اند یلمه گونه ای جامه است لایه دار قبا جامه پوشیدنی: وچون آفتاب جهانتاب درنقطه حمل که بیت الشرف اوست بنفخات نسیم بهاری وقطرات مدامع ابرآزاری زمین را سندس اخضر و کوهسار را یلمق احمر
فرهنگ لغت هوشیار
شب آخر پائیز و شب اول زمستان و زمان ولادت حضرت عیسی (ع) هم گفته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلما
تصویر قلما
نادرست نویسی کلما فلاخن اندک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظلما
تصویر ظلما
تاریکی ظلمت، نیک تاریک لیله ظلماء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلما
تصویر خلما
جمع خلم، دوستان یاران، آهو کده ها، رگ و ریشه ها
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است خوراکی که در برگ کلم برگ رز یا بادنجان نهند و پزند، کیسه زر یا سیمی که در جشن زناشویی داماد به مهمانان ارمغان کند
فرهنگ لغت هوشیار
دانشمندان، دانایان، لب کفته لب شکری: زن، جمع علیم، دانایان گروه ریسمان جمع علیم دانایان دانشمندان. توضیح معمولا آن را جمع عالم گیرند، جمع علیم دانایان دانشمندان. توضیح معمولا آن را جمع عالم گیرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یغما
تصویر یغما
((یَ))
تاراج، غارت، چپاول، نام شهری در ترکستان که زیبارویان آن معروف بودند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یلمه
تصویر یلمه
((یَ مِ))
قبا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یلمق
تصویر یلمق
((یَ مَ))
معرب یلمه فارسی به معنی قبا، جمع یلامق
فرهنگ فارسی معین
((یَ))
این واژه سریانی و به معنای تولد و زایش است. یعنی تولد مهر (متیرا) در شب اول زمستان که بلندترین شب سال است و ایرانیان به یمن تولد مهر در این شب جشنی برپا می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یلمان
تصویر یلمان
((یَ))
لبه تیغ، ضرب شمشیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علما
تصویر علما
دانشمندان
فرهنگ واژه فارسی سره