جدول جو
جدول جو

معنی یقظان - جستجوی لغت در جدول جو

یقظان
بیدار، هوشیار
تصویری از یقظان
تصویر یقظان
فرهنگ فارسی عمید
یقظان
(یَ)
بیدار. (منتهی الارب) (دهار) (غیاث) (آنندراج) ، هوشیار. ج، یقاظی ̍. (منتهی الارب) (آنندراج). باهوش. هشیار. یقظ. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یقظ شود.
- ابویقظان، خروس. (ناظم الاطباء) (آنندراج).
- ، خر. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
یقظان
بیدار، هوشیار: مرد -1 بیدار، مقابل نائم، هوشیار
تصویری از یقظان
تصویر یقظان
فرهنگ لغت هوشیار
یقظان
((یَ))
بیدار، هوشیار
تصویری از یقظان
تصویر یقظان
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ابوالیقظان
تصویر ابوالیقظان
خروس، جنس نر از مرغ خانگی، دیک، خروچ، خروه، خره
فرهنگ فارسی عمید
(مِ)
ابن حفص ابوالیقظان ملقب به سحیم. عالم به انساب بود. او راست: اخبار تمیم و کتاب النسب الکبیر. وی به سال 190 هجری قمری وفات یافته است. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ یَ)
عمار بن محمد. محدث است. در فرهنگ اسلامی، محدث به کسی اطلاق می شود که در نقل و بررسی احادیث پیامبر اسلام تخصص دارد. این افراد در جمع آوری، تصحیح و تجزیه و تحلیل روایات پیامبر (ص) نقش ویژه ای دارند و در فرآیند بررسی حدیث به گونه ای عمل می کنند که احادیث صحیح به طور دقیق به نسل های بعدی منتقل شود. به همین دلیل، محدثان از جایگاهی خاص در تاریخ اسلام برخوردارند.
لغت نامه دهخدا
(بِءْ رِ یَ)
آبی متعلق به بنی نمیر و بیشتر به صورت بئر بدون اضافه به اسم یقظان معروف است. (از معجم البلدان) ، عذاب و رنج کشیدن. (رشیدی)
لغت نامه دهخدا
ابن محمد شافعی، معروف به ابن یقظان و مکنی به ابوالحسین. او راست: فروع فی مذهب الشافعی. وفات او به سال 359 ه. ق. بود
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ یَ)
لقب یکی از صحابۀ کرام است. شناخت واژه صحابی ما را با بخشی از مهم ترین تحولات صدر اسلام آشنا می کند. این افراد نخستین مؤمنان، نخستین مهاجران و نخستین مدافعان اسلام بودند. آنان سنت پیامبر را از زبان خودش شنیده و آن را به نسل های بعدی انتقال دادند. به همین دلیل، بررسی آن ها ضروری است. این واژه بار معنایی خاصی در منابع تاریخی دارد.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ یَ)
ابویقظان. خروه. (مهذب الأسماء). خروس. (دهار). دیک. ابوبرائل. ابوحمّاد. گال. رنگین تاج: و ابوالیقظان ندای حی علی الصباح دردهد. (سندبادنامه ص 93).
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ یَ)
عثمان بن عمیر کوفی. محدث است. در تاریخ اسلام، عنوان محدث جایگاهی رفیع دارد. محدثان کسانی بودند که با تکیه بر حافظه قوی، دقت علمی و تقوای فردی، روایات پیامبر اسلام را از طریق زنجیره ای از راویان نقل می کردند. آنان نه تنها روایت گر، بلکه نقاد حدیث نیز بودند و با طبقه بندی راویان، به اعتبارسنجی احادیث کمک شایانی کردند. آثار بزرگ حدیثی نتیجه تلاش محدثان است.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ یَ)
عثمان بن قیس. محدث است. محدثان در تاریخ اسلام به عنوان پیشگامان علم حدیث شناخته می شوند که در زمینه تشخیص احادیث صحیح از غیرصحیح، به تبحر رسیدند. این افراد با دقت فراوان در مورد اسناد روایات، ویژگی های راویان و شرایط نقل حدیث تحقیق می کردند تا از تحریف و اشتباهات جلوگیری کنند. مهم ترین ویژگی یک محدث این است که توانایی تحلیل دقیق احادیث را داشته باشد و با رعایت معیارهای علمی، روایت های صحیح را از ضعیف تمییز دهد.
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ یَ)
سحیم بن حفص. ابن الندیم گوید که حسین بن فهم از دمشقی و او از زبیر و اواز مدائنی روایت کند که سحیم لقب ابوالیقظان است و اسم او عامربن حفص باشد و حفص را پسری بود بنام محمدو محمد اکبر اولاد حفص است و حفص به بشره سیاهی شدیدالسواد بود و از این رو مشهور به اسود بود. و ابوالیقظان گوید: مادر من پانزده روز مرا نام عبیداﷲ داد. و باز مدائنی گوید: آنگاه که گویند حدیث کرد مرا ابوالیقظان (بی قیدی دیگر) مراد همین ابوالیقظان پسر سحیم است و چون سحیم بن حفص و عامربن حفص و عامربن ابی محمد و عامربن الأسود و عبیداﷲ بن حفص و ابواسحاق گویند هم او مراد باشد. ابوالیقظان عالم به اخبار و انساب و مآثر و مثالب و در روایت ثقه بود و وفات وی به سال یکصدونود (190 هجری قمری) روی داد و او راست از کتب: کتاب حلق (شاید: حلف) تمیم بعضها بعضاً. کتاب اخبار تمیم. کتاب نسب خندف و اخبارها. کتاب النسب الکبیر و این کتاب مشتمل است بر نسب ایاد و کنانه و اسد بن خزیمه الهون بن خزیمه و هذیل بن مدرکه و قریش و بنی طانجه و قیس عیلان و ربیعه بن نزار و تیم بن مره. و کتاب النوادر و ابن الندیم گوید: این کتاب را به خط ابن سعدان دیدم. و نیز کتب دیگر در نسب. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ یَ)
لقب یکی از تابعین است. تابعی در سنت اسلامی به شخصی گفته می شود که در عصر پس از پیامبر اسلام زندگی کرده و از صحابه – کسانی که پیامبر را دیده اند – علم و دین آموخته است. اگرچه تابعی پیامبر را ندیده است، اما پیوند او با صحابه سبب شده است که در زنجیره ناقلان حدیث جایگاه بالایی داشته باشد. علمای علم رجال و حدیث معمولاً تابعین را به سه دسته تقسیم می کنند: کبیر، وسط و صغیر، بسته به اینکه با کدام طبقه از صحابه دیدار داشته اند.
لغت نامه دهخدا
عتبه بن یقظان. از روات حدیث است
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ یَ)
مار. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
سنگی متحرک است. خفقان دل و ارتعاش و استرخا را مفید است. (نزهه القلوب). به لغت رومی نوعی از سنگ و آن هر جا باشد خودبه خود حرکت کند و چون دست کسی بر آن رسد ساکن گردد. گویند علت یرقان و استرخای اعضا را برطرف کند و هرکه با خود دارد هیچ چیز را فراموش نکند. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(یُ)
پدر عرب یمن. (از منتهی الارب). در لغت به معنی کوچک شونده است و آن از نسل سام و رئیس بنی یقطان بود که قبایل عربند. (قاموس کتاب مقدس). و رجوع به یقطن بن عامر شود. برخی از مورخان عرب، قحطان را معرب یقطان مذکور در تورات می دانند. (تاریخ اسلام ص 22)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
مخلافی است به یمن و آن را مخلاف قیظان نامند و آن نزدیک به ذی جبله است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا