یارور، یاری ور، مددکار، یاری دهنده افسر ارتش بالاتر از سروان، سرگرد قطعه چوب یا فلزی که با آن چیزی را در هاون بکوبند، دستۀ هاون، برای مثال قدر از سر گرز او ساخت یاور / قضا از سر خصم او کرد هاون (نزاری - مجمع الفرس - یاور)
یارور، یاری ور، مددکار، یاری دهنده افسر ارتش بالاتر از سروان، سرگرد قطعه چوب یا فلزی که با آن چیزی را در هاون بکوبند، دستۀ هاون، برای مِثال قَدَر از سر گرز او ساخت یاور / قضا از سر خصم او کرد هاون (نزاری - مجمع الفرس - یاور)
افتادن پروین و دلیل باران گردیدن. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). فرورفتن پروین و برانگیختن باران و دلیل بودن آن بر باریدن آن. (آنندراج) (از اقرب الموارد)
افتادن پروین و دلیل باران گردیدن. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). فرورفتن پروین و برانگیختن باران و دلیل بودن آن بر باریدن آن. (آنندراج) (از اقرب الموارد)
جمع واژۀ ثغر. پیشینیان (از دندان) ، سرحدها ودربندها میان کفر و اسلام: که بدیشان خللها را دریابد و ثغور را استوار کند. (تاریخ بیهقی). بوم چالندر است مرتع من مار و رنگم در این نقاب و ثغور. مسعود سعد (دیوان ص 268). و نان پارۀ او به دیگری از بندگان دولت دادن که به کفایت امور و سد ثغور و موافقت جمهور قیام نماید. (ترجمه تاریخ یمینی 58)
جَمعِ واژۀ ثغر. پیشینیان (از دندان) ، سرحدها ودربندها میان کفر و اسلام: که بدیشان خللها را دریابد و ثغور را استوار کند. (تاریخ بیهقی). بوم چالندر است مرتع من مار و رنگم در این نقاب و ثغور. مسعود سعد (دیوان ص 268). و نان پارۀ او به دیگری از بندگان دولت دادن که به کفایت امور و سد ثغور و موافقت جمهور قیام نماید. (ترجمه تاریخ یمینی 58)
نام آن قسمت از بلاد شام است که نزدیک بقلمرو روم بوده. (مفاتیح العلوم). و آنرا ثغورالروم نیز گفته اند. (الجماهرص 48) ، ثغورالجزیره. نام شهرهائی و شهرکهائی است ثغر بر روی رومیان و از شامند ولکن بجزیره باز خوانند و از آنهاست، سمیساط. سنجه. منصور. قورس ؟ ملطیه. مرعش. جذب ؟ هارونی. بیاس. کبیس. کمرینا؟ مصیصه. عین زربه. اذنه. طرسوس. اولاس. (حدود العالم) قلعه ای است به یمن حمیر را
نام آن قسمت از بلاد شام است که نزدیک بقلمرو روم بوده. (مفاتیح العلوم). و آنرا ثغورالروم نیز گفته اند. (الجماهرص 48) ، ثغورالجزیره. نام شهرهائی و شهرکهائی است ثغر بر روی رومیان و از شامند ولکن بجزیره باز خوانند و از آنهاست، سمیساط. سنجه. منصور. قورس ؟ ملطیه. مرعش. جذب ؟ هارونی. بیاس. کبیس. کمرینا؟ مصیصه. عین زربه. اذنه. طرسوس. اولاس. (حدود العالم) قلعه ای است به یمن حمیر را
اویغور. ایغر. ایغورها. قوم آسیایی ترک نژاد که اول بار در قرن هفتم میلادی در اطراف رود جیحون سکنی گزیدند و اهمیت یافتند. چندین شهر بنا کردند که از جمله قراقوروم است. اویغورها بسرعت قلمرو خود را بسط دادند و در اوایل قرن هشتم تمام مغولستان را از دست سلسلۀ تانگ خارج نمودند و مملکتی تأسیس کردند که از 745 تا 856 میلادی دوام یافت. سپس به ترکستان شرقی و به قسمتهایی از سرزمین ایالت کنونی سینکیانگ مهاجرت کردند در آنجا مملکت دیگری تأسیس نمودند که در قرن 13 میلادی مقهور مغول گردیدند. امروز قسمت زیادی از سکنۀسینکیانگ بزبان ایغوری تکلم میکنند و ممکن است از اعقاب ایغورها باشند. (دایرهالمعارف فارسی). رجوع به تاریخ جهانگشای جوینی و تاریخ گزیده و اویغور شود
اویغور. ایغر. ایغورها. قوم آسیایی ترک نژاد که اول بار در قرن هفتم میلادی در اطراف رود جیحون سکنی گزیدند و اهمیت یافتند. چندین شهر بنا کردند که از جمله قراقوروم است. اویغورها بسرعت قلمرو خود را بسط دادند و در اوایل قرن هشتم تمام مغولستان را از دست سلسلۀ تانگ خارج نمودند و مملکتی تأسیس کردند که از 745 تا 856 میلادی دوام یافت. سپس به ترکستان شرقی و به قسمتهایی از سرزمین ایالت کنونی سینکیانگ مهاجرت کردند در آنجا مملکت دیگری تأسیس نمودند که در قرن 13 میلادی مقهور مغول گردیدند. امروز قسمت زیادی از سکنۀسینکیانگ بزبان ایغوری تکلم میکنند و ممکن است از اعقاب ایغورها باشند. (دایرهالمعارف فارسی). رجوع به تاریخ جهانگشای جوینی و تاریخ گزیده و اویغور شود