جَمعِ واژۀ ثغر. پیشینیان (از دندان) ، سرحدها ودربندها میان کفر و اسلام: که بدیشان خللها را دریابد و ثغور را استوار کند. (تاریخ بیهقی). بوم چالندر است مرتع من مار و رنگم در این نقاب و ثغور. مسعود سعد (دیوان ص 268). و نان پارۀ او به دیگری از بندگان دولت دادن که به کفایت امور و سد ثغور و موافقت جمهور قیام نماید. (ترجمه تاریخ یمینی 58)
نام آن قسمت از بلاد شام است که نزدیک بقلمرو روم بوده. (مفاتیح العلوم). و آنرا ثغورالروم نیز گفته اند. (الجماهرص 48) ، ثغورالجزیره. نام شهرهائی و شهرکهائی است ثغر بر روی رومیان و از شامند ولکن بجزیره باز خوانند و از آنهاست، سمیساط. سنجه. منصور. قورس ؟ ملطیه. مرعش. جذب ؟ هارونی. بیاس. کبیس. کمرینا؟ مصیصه. عین زربه. اذنه. طرسوس. اولاس. (حدود العالم) قلعه ای است به یمن حمیر را