جدول جو
جدول جو

معنی یسور - جستجوی لغت در جدول جو

یسور
(یَ)
قمارباز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
یسور
(یَ)
شاهزاده ای که یساول، امیر خراسان را که از جانب ابوسعید فرمان می راند در اواخر سال 716 هجری قمری شکست داد و خودبر خراسان استیلا یافت و بر مازندران حمله کرد و خرابیهای بسیار به بار آورد و سرانجام در جنگ با سپاه امیر حسین گورکان که از طرف ابوسعید مأمور قلع و قمعاو شده بود شکست یافت و کشته شد. (از تاریخ مغول ص 330 و 331). و رجوع به تاریخ گزیده ص 598 و 599 شود
لغت نامه دهخدا
یسور
پیروز، منگیا گر (قمار باز)
تصویری از یسور
تصویر یسور
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یاور
تصویر یاور
(پسرانه)
کمک و همدست و یار، یاری دهنده، کمک کننده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یدور
تصویر یدور
ترکیب ید با عنصر دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بسور
تصویر بسور
بشور، لعن، نفرین، دعای بد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میسور
تصویر میسور
میسر، امکان پذیر، ممکن، شدنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جسور
تصویر جسور
شجاع، دلیر، بی باک، گستاخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یسار
تصویر یسار
مقابل یمین، طرف چپ، سمت چپ، کنایه از شوم، نامبارک، کنایه از کسی که دیدن روی او باعث نکبت و نحوست شود، برای مثال نشسته مدعیانند از یمین و یسار / خدای را که بپرهیز از «یساری» چند (ظهوری - لغتنامه - یسار)، فراخی و آسانی، توانگری، فراخی در نعمت و مال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسور
تصویر مسور
دارای النگو یا دستبند، زینت یافته، آراسته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یساور
تصویر یساور
یساول، جلودار، قراول، نگهبان، در دورۀ صفویه، مامور تشریفات، نقیب، صف آرا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یسیر
تصویر یسیر
سهل، آسان، قلیل، اندک
فرهنگ فارسی عمید
(مَ سو / می سُ)
نام شهری در ایالت میسور، واقع در هند با 244323 تن سکنه. با خیابانها و پارکهای زیبا که قسمتی از دانشگاههای ایالت میسور در این شهر است
لغت نامه دهخدا
(مَ)
ایالتی در جنوب هند به مساحت 192000 کیلومتر مربع که 2354700 تن سکنه دارد. مرکز آن بنگالور است. کارخانه های فراوان دارد و تقریباً تمام طلای هند از معادن میسور به دست می آید. سلسلۀ شاهان قدیم میسور که در 1761 میلادی به دست حیدرعلی خان برافتادند در 1799 دوباره سر کار آمدند
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند، واقع در 73000 گزی شمال قاین و سر راه مالرو و عمومی بزن آباد، محلی جلگه و هوای آن گرمسیر و سکنۀ آن 155 تن است، آب آن از قنات تأمین میشود، محصول آن غلات و شلغم و شغل اهالی زراعت و مالداری و صنایع دستی ایشان قالیچه بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان بیدخت بخش جویمند حومه شهرستان گناباد. واقع در 42000 گزی خاور گناباد. محلی جلگه و هوای آن گرمسیر و سکنۀ آن 352 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات، ارزن، و ابریشم و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
سنگی که در حمام به پای مالند، وبهترین آن سبک کثیرالتجویف آن است، (حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
از ’ی س ر’، دابه حسن التیسور، ستوری نیکوبردارندۀ قوائم. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به شود
لغت نامه دهخدا
نام شهری است غیرمعلوم، (برهان) (از جهانگیری) (از آنندراج)، شاید مصحف میسور (هندوستان) باشد، (از حاشیۀ برهان چ معین) :
بجایی که بیسور بد نام آن
فرودآمدند آن دو خیل گران،
حکیم زجاجی (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
مرکّب از: بی + سور، بی باره، بی حصار: شهر بیسور، شهری که در اطراف آن دیوار نباشد
لغت نامه دهخدا
تصویری از قسور
تصویر قسور
شیر ازجانوران
فرهنگ لغت هوشیار
جمع کسر، پاره های اعداد و مانند نصف و ثلث و ربع، کسرها و عددهای کسری، کمی ها و نقصانها
فرهنگ لغت هوشیار
جای دستبند دارای سوار دارنده دستبند: . . و ساق و ساعد ما را بعادت نسوان مسور و مخلخل نیافته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسور
تصویر بسور
غلبه نمودن، روی ترش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیور
تصویر سیور
گونه ای سرو که آن را سرو خمره یی نیز گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خسور
تصویر خسور
زیان زده، زیان کردن، زیانکاری، زیان ضرر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسور
تصویر حسور
فرو ماندگی، آشکاری، دور نابینی از بیماری های چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جسور
تصویر جسور
دلیری کردن، دلیری نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میسور
تصویر میسور
آسان کردن، سهل شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیسور
تصویر فیسور
فرانسوی درزه زبانزد زمین شناسی، تراک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسور
تصویر نسور
جمع نسر، کرکسان لاشخوران جمع نسرکرکسها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میسور
تصویر میسور
((مِ))
هرچیز آسان و سهل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یاور
تصویر یاور
معاون، آسیستان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جسور
تصویر جسور
گستاخ، بی باک، دلیر
فرهنگ واژه فارسی سره
مقدور، ممکن، میسر
متضاد: نامیسور
فرهنگ واژه مترادف متضاد