جدول جو
جدول جو

معنی یزنی - جستجوی لغت در جدول جو

یزنی
(یَ زَ نی ی)
منسوب به یزن. (ناظم الاطباء). یک قسم نیزه که ذویزن پادشاه یمن اختراع آن رانموده بود. (ناظم الاطباء). منسوب به ذویزن. ازنی. ازانی. (یادداشت مؤلف). نیزۀ منسوب به ذویزن که وادیی است از آن قبیله ای از حمیر. رمح یزنی. (منتهی الارب) (فقه اللغۀ ثعالبی ص 133). نیزۀ منسوب به ذی یزن و او یکی از ملوک یمن است و ازنی نیز گویند. (دهار)
لغت نامه دهخدا
یزنی
(یَ زَ نی ی)
مرثد بن عبدالله یزنی مصری، مکنی به ابوالخیر از عمرو بن عاص و پسرش عبدالله بن عاص و جز آن دو روایت کرد و عبدالرحمان بن شماسه و یزید بن ابی حبیب و جز آن دو از او روایت دارند. مرگ وی به سال 90 هجری قمری بود. (از لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یزنه
تصویر یزنه
آیزنه، شوهرخواهر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یعنی
تصویر یعنی
چنین معنی می دهد، برای مثال شه از دیدار آن بلّور دلکش / شده خورشید یعنی دل پرآتش (نظامی۲ - ۱۴۹)
آیا، برای مثال شنیدم گشت جانان مهربان، یعنی چنین باشد؟ / چو شمعش دل یکی شد با زبان، یعنی چنین باشد؟ (وحید)
به عبارت دیگر، به اصطلاح مثلاً، برای مثال آن کاو به هندوان شد یعنی که غازی ام / از بهر بردگان نه ز بهر غزا شده ست (ناصرخسرو۱ - ۱۵۱)
فقط مثلاً زن یعنی مادر من
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یخنی
تصویر یخنی
گوشت پختۀ سرد شده، آبگوشت ساده، غذای پخته که آن را ذخیره کنند، هر چیزی که برای روز مبادا ذخیره می شود، برای مثال مخور غم به صیدی که ناکرده ای / که یخنی بود هرچه ناخورده ای (نظامی۵ - ۷۶۳)
فرهنگ فارسی عمید
والت، شهرت به والتر ایلایس دیزنی (1901-1966 میلادی) سازندۀ تصاویر متحرک (میکی ماوس)، وی در آکادمی هنرهای زیبای شیکاگو تحصیل کرد در جنگ اول جهانی در فرانسه رانندۀ آمبولانس صلیب سرخ بود در 1918 میلادی در کانزاس سیتی اعلانهای سینمایی می ساخت و در 1923 میلادی در هالیوود به ساختن فیلمهای فکاهی پرداخت، در 1928 به نیویورک رفت و پس از مراجعت به هالیوود ساختن فیلمهای میکی ماوس را آغاز کرد و شخصیتهای بسیاری را در قالب حیوانات خلق کرد و تاکنون فیلمهای کوتاه و بسیاری از آنان ساخته است، والت دیزنی در رنگ آمیزی زیاد قوی نیست اهمیت او بیشتربسبب شخصیتهای ساده و دلپسندی است که در فیلمهای بیشمار خود خلق کرده است، (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گزنی
تصویر گزنی
گل تر طین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وزنی
تصویر وزنی
سنگی سنگه ای
فرهنگ لغت هوشیار
پخته مقابل خام، هرچیزاز مال واسباب که ذخیره گذارند تا وقت حاجت بکارآید: مخورغم زصیدی که ناکرده ای که یخنی بود هر چه ناخورده ای. (نظامی)، گوشت پخته شده گرم وسرد، گوشت مهرا پخته گوشت آب پز، در خراسان قسمی پلو که درآن گوشت در ته دیگ گذاشته میشود ته چین، نوعی خوراک شبیه آبگوشت و آنرا از گوشتهای چرب سازند. در قدیم در تهران پختن و خوردن یخنی رواج داشت ودر سر هر گذر دکانهای یخنی پزی دیده میشد. امااکنون مدتی دراز است که این شغل متروک شده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یعنی
تصویر یعنی
صیغه مفرد مذکر غائب از فعل مضارع بمعنی قصد میکند
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به یزدگرد ازمردم یزد، آنچه دریزدبافته یاساخته شود: چادرشب یزدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یمنی
تصویر یمنی
ساخته یمن، یکی ازمردم یمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یزنه
تصویر یزنه
((یَ نِ))
آیزنه، شوهر خواهر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یعنی
تصویر یعنی
((یَ))
قصد می کند او (مفرد مذکر غایب از فعل مضارع از مصدر عنایت)، در فارسی، بدین معنی، چنین معنی می دهد، کشک کنایه از دانستن جواب سر بالای طرف، یا فهمیدن مقصود باطنی اوست که مخالف میل درک کننده است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یخنی
تصویر یخنی
((یَ))
آبگوشت ساده، پخته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یعنی
تصویر یعنی
Namely
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از یعنی
تصویر یعنی
c'est-à-dire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از یعنی
تصویر یعنی
অর্থাৎ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از یعنی
تصویر یعنی
yaitu
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از یعنی
تصویر یعنی
כלומר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از یعنی
تصویر یعنی
すなわち
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از یعنی
تصویر یعنی
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از یعنی
تصویر یعنی
yaani
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از یعنی
تصویر یعنی
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از یعنی
تصویر یعنی
es decir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از یعنی
تصویر یعنی
अर्थात
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از یعنی
تصویر یعنی
vale a dire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از یعنی
تصویر یعنی
nämlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از یعنی
تصویر یعنی
namelijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از یعنی
تصویر یعنی
а саме
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از یعنی
تصویر یعنی
а именно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از یعنی
تصویر یعنی
mianowicie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از یعنی
تصویر یعنی
nomeadamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از یعنی
تصویر یعنی
กล่าวคือ
دیکشنری فارسی به تایلندی