جدول جو
جدول جو

معنی یرنا - جستجوی لغت در جدول جو

یرنا
(یَ رَ نا / یُ رَنْ نا)
یرناء. حنا. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (اختیارات بدیعی). حنا یا رنگی است مانند حنا. (منتهی الارب). به معنای حناست و آن چیزی باشد که بر دست و پا بندند و در خضاب یعنی رنگ ریش هم به کار برند. (برهان). اسم عربی حناست. (تحفۀ حکیم مؤمن). حنا که برگ گیاه است و در خضاب دست و پای و ریش و موی سر به کار برند. (یادداشت مؤلف). و رجوع به حنا شود
لغت نامه دهخدا
یرنا
بر گرفته از پارسی برناک (حنا)، حنا که دست و پا را با آن رنگ میکنند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یونا
تصویر یونا
(پسرانه)
یونس، کبوتر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آرنا
تصویر آرنا
(پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی نقده، آریایی نژاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یرحا
تصویر یرحا
(دخترانه)
نام مادر موسی (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برنا
تصویر برنا
(پسرانه)
جوان، جوان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پرنا
تصویر پرنا
(دخترانه)
پرنیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از درنا
تصویر درنا
(دخترانه)
پرنده ای بزرگ و وحشی با پاهای بلند و گردن دراز شبیه لک لک که به صورت گروهی پرواز می کند، نام یکی از صورتهای فلکی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ورنا
تصویر ورنا
(پسرانه)
برنا جوان، برنا، خوب و نیک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یرغا
تصویر یرغا
یورغه، ویژگی اسب آزموده و راهوار که تند حرکت کند و سوار را تکان ندهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرنا
تصویر کرنا
شیپور بزرگ، نای جنگی، خرنای، کرنای، کارنای، نای رویین، نای ترکی، برای مثال زود آ که شود رزمگهت همچو قیامت / کوس تو و کرنای تو چون دم زدن صور (امیرمعزی - ۳۰۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درنا
تصویر درنا
پرنده ای آبچر، وحشی و حلال گوشت با پاهای بلند، گردن دراز و دم کوتاه که هنگام پرواز در آسمان دسته دسته به شکل مثلث حرکت می کنند، کلنگ، باتر، در علم نجوم از صورت های فلکی در نیمکرۀ جنوبی آسمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برنا
تصویر برنا
جوان، آنکه یا آنچه به حد میانۀ عمر طبیعی خود رسیده باشد، برنا، کم تجربه، مساعد و موافق مثلاً بخت جوان
فرهنگ فارسی عمید
دهی است از دهستان نائیج بخش نور شهرستان آمل، واقع در 11 هزارگزی باختری آمل با 80 تن جمعیت، آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است، مردم عموماً در تابستان به ییلاق گزنا می روند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
نام قصبه ای است واقع در ساحل یسار نهرالبه، و شانزده هزارگزی جنوب شرقی درسد، کاخی قدیم و بیمارستان و کارخانجات پارچه بافی و دباغخانه ها دارد و بدانجا آبهای معدنی باشد، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یُ رَنْ نَءْ)
یرنا. یرناء. حنا یا رنگی است مانند حنا. (منتهی الارب). حنا. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). گفته اند اگر به فتح یاء بیاید باید همزه اضافه شود لاغیر، ولی اگر به ضم یاء بیاید آوردن و نیاوردن همزه هردو جایز است. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(یُ رَنْ نا)
یرناء. یرنا. حنا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). حنا یا رنگی است مانند حنا. (آنندراج). فنا. علام. رقون. رقان. (السامی فی الاسامی). و رجوع به یرنا و یرناء شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از یرنب
تصویر یرنب
موش دم کوتاه
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی رهوار تیز رو راهوار وتیزرو یرغه: سکسکانید ازدمم یرغاروید تایواش ومرکب سلطان شوید. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ورنا
تصویر ورنا
جوان برنا
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی نفیر دراز که در قدیم در رزم بکار میرفت و اینک در ولایات شمال ایران (مخصوصا گیلان) بهنگام اقامه مراسم عزا داری (عاشورا) بندرت بکار برده میشود، آلتی است بادی و بلند که صدای آن بم است و چون سوراخ ندارد با انگشتان نواخته نمیشود و از اینرو فقط برای دم دادن بکار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
مونث اقرن: بنگرید به اقرن و دژ شهر، مارشاخدار، نادرست نویسی کرنا خرنا پارسی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرنا
تصویر غرنا
خروپف خرناسه
فرهنگ لغت هوشیار
سازیست بادی که از چوبی مخصوص ساخته شود این ساز در غالب نقاط ایران موجود است و آنرا همراه دهل نوازند اندازه آن در نواحی مختلف فرق میکند و به طور کلی از نیم متر تجاوز نمیکند. یا سرنا را از ته باد کردن، کار وارونه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرنا
تصویر زرنا
بوق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درنا
تصویر درنا
ترکی کلنگ کرکی از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برنا
تصویر برنا
مرد جوان، بر عکس پیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارنا
تصویر ارنا
نام درختی در جنگلهای ایران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برنا
تصویر برنا
((بُ))
جوان، زیبا، خوب، برناه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرنا
تصویر پرنا
((پَ))
لباس لطیف و منقش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترنا
تصویر ترنا
((تُ))
شال کمر یا هر پارچه ای که آن را مانند گیسو بافته، شلاق مانندی درست کنند و در بازی ترنابازی، بازنده را با آن بزنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درنا
تصویر درنا
((دُ))
پرنده ای وحشی و حلال گوشت، با پاهای بلند، گردن دراز و دم کوتاه. بیشتر در کنار آب ها می نشیند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درنا
تصویر درنا
فوطه و دستار تافته و به هم پیچیده که بدان کسی را کتک زنند
فرهنگ فارسی معین
از توابع ناییج نور
فرهنگ گویش مازندرانی
پریدن، برای شنا کردن، شناور بودن، شنا کردن
دیکشنری اردو به فارسی