جدول جو
جدول جو

معنی یربوز - جستجوی لغت در جدول جو

یربوز
(یَ)
جربوز. بقلۀ یمانیه. ضدح. (یادداشت مؤلف). رجوع به ترکیب بقله الیمانیه در ذیل مادۀ بقله شود
لغت نامه دهخدا
یربوز
گیاهی ازتیره اسفناجیان که علفی است و در اکثر نقاط آسیا و آفریقا و جنوب اروپا میرویدازاین گیاه ماده قرمز رنگی بدست می آورندکه جهت سرخ رنگ کردن شرابهای کم رنگ از آن استفاده میشود جربوز اربوز بلیطس اشکنی جرموز کستج چوتلایی بسندی فانتهاری منج سفیدمرز بقله یمانیه بقله عربیه کشنج کشنه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یربوع
تصویر یربوع
نوعی موش صحرایی جونده خاکی رنگ با دم دراز، دست های کوتاه و پاهای بلند که با کمک پاهای عقبی خود می جهد، کلائو، کلاکموش، کلاوو، موش دوپا
فرهنگ فارسی عمید
(یَ زَ/ زِ)
رجله (بقله الحمقاء). (از تذکرۀداود ضریر انطاکی ج 1 ص 350). و رجوع به یربوز شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
گیاهی است. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
ژرپوز. این کلمه در عربی بصورت ’یربوع’ آمده، از آنجا بصورت ژرباسیا در اسپانیایی وارد شده و از اسپانیایی بصورت ژربواز وارد زبان فرانسه گردیده است. نوعی حیوان پستاندار کوچک خاکی رنگ، که پاهایش از دستها بلندتر و کف پایش بسیار پهن است و دمی دراز دارد. این حیوان در کویرها و صحراهای وسیع زندگی میکند و بیشتر در آسیای مرکزی و مشرق اروپا دیده میشود. حیوانی باهوش و جلد و چابک است و هنگام حرکت جهش های بلند میکند. کلاکموش. موش دشتی. موش صحرائی. رجوع به کلاکموش و یربوع شود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
موش دوپای. موش صحرایی. موش دشتی. کلاکموش است. (یادداشت مؤلف). کلاکموش. موش دشتی. (ناظم الاطباء). ج، یرابیع. (منتهی الارب) (از آنندراج). موش دشتی. (اختیارات بدیعی) (دهار) (مهذب الاسماء) (از تحفۀ حکیم مؤمن). و رجوع به موش دشتی و کلاکموش شود، گوشت پشت، یا آن به ضم است (یعنی یربوع) . (منتهی الارب) (آنندراج). گوشت پشت مردم. ج، یرابیع. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
ابن حنظله بن مالک، پدر قبیله ای از تمیم و از آن قبیله است متمم بن نویرۀ صحابی. (منتهی الارب)
ابن قیظ، پدر بطنی است از مره و از آن بطن است حارث بن ظالم مری. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چربوز
تصویر چربوز
کلاکموش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یربوع
تصویر یربوع
کلاکموش از جانوران
فرهنگ لغت هوشیار