جدول جو
جدول جو

معنی یدالله - جستجوی لغت در جدول جو

یدالله
(پسرانه)
دست خداوند، قدرت خداوند
تصویری از یدالله
تصویر یدالله
فرهنگ نامهای ایرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حمیدالله
تصویر حمیدالله
(پسرانه)
ستوده خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عبیدالله
تصویر عبیدالله
(پسرانه)
بنده کوچک خداوند، نام یکی از فرزندان امام جعفرصادق و مؤسس دولت علویان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ید الله
تصویر ید الله
دست خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یاالله
تصویر یاالله
((اَ لْ لا))
لفظی است که مردان هنگام ورود به خانه گویند، تا اگر زن نامحرم در خانه هست روی خود را بپوشاند، لفظی است که هنگام ورود شخص محترمی به مجلسی گویند و آن علامت بزرگداشت و احترام اوست، کلمه ختم مجلس سوگواری
فرهنگ فارسی معین
هنگام ورود به جایی به خصوص هنگام وارد شدن مردان به محافل زنان گفته می شود، برای تشویق کسی به انجام دادن کاری گفته می شود مثلاً یاالله! بیا پیش من
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یالله
تصویر یالله
ای خدا، زود باش جان بکن، روی بپوشانید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیرالله
تصویر خیرالله
(پسرانه)
نیکی خداوند، خیر الهی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حمدالله
تصویر حمدالله
(پسرانه)
آنکه شکر و سپاس خدا را می گوید، نام مورخ و جغرافیدان مشهور قرن هشتم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مداخله
تصویر مداخله
پادرمیانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اسدالله
تصویر اسدالله
شیر خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسدالله
تصویر اسدالله
(پسرانه)
شیر خدا، از القاب علی (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از صمدالله
تصویر صمدالله
(پسرانه)
خداوند بی نیاز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عبدالله
تصویر عبدالله
(پسرانه)
بنده پروردگار، نام پدر پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دیالمه
تصویر دیالمه
جمع دیلمی، از ریشه پارسی دیلمیان جمع دیلمی منسوب به دیلم دیلمیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زادالله
تصویر زادالله
افزون کناد خدای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاالله
تصویر تاالله
سوگند بخدا، قسم بخدا
فرهنگ لغت هوشیار
اصطلاحی است که بهنگام طلبیدن چیزی در راه خدا گویند. یا شی اللهی کردن، گدایی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبدالله
تصویر عبدالله
بندۀ خدا، کنایه از احمق، کودن، خنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مداخله
تصویر مداخله
داخل شدن در امری یا در کار کسی به قصد ایجاد اخلال در آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عبدالله
تصویر عبدالله
بنده خدا:جمع عباد الله، انسان کامل، نامی است از نامهای مردان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عندالله
تصویر عندالله
در نزد خدا
فرهنگ لغت هوشیار
مداوله و مداولت در فارسی: پتاییدن (مداوم بودن)، شورش زمانه دگر گشت زمانه، چرخ زدن مداومت، دور زدن، انقلاب زمانه
فرهنگ لغت هوشیار
مدالست و مدالسه در فارسی همفریبی، ستمکاری یکدیگر را فریب دادن فریفتن، ستم کردن، فریفتکاری، جور ستم
فرهنگ لغت هوشیار
مداخله در فارسی: در آمدن: در کاری پا در میانی دست اندازی در امری داخل شدن دخالت کردن در کاری، دو امری که اجزای آن دو در یکدیگر داخل شوند بتمام بطوری که هر دو شاغل یک مکان گردند و آنرا محال دانسته اند تداخل جمع مداخلات
فرهنگ لغت هوشیار
لفظی است ک مردان هنگامن و رودبه خانه گویندتا اگرزن نامحرم درخانه هست روی خود را بپوشاند. یا یاالله گفتن، برزبان راندن لفظ الله بمنظور اعلام زنان نامحرم، لفظی است که هنگام ورودشخص محترمی بمجلس گویندوآن علامت بزرگداشت واحترام اوست، کلمه ختم مجالس سوگواری وآن چنانست که منبری پس ازپایان سخنان خود دعا میکند ودعای وی بااین عبارت آغازمیرددونسئلک اللهم وندعوک باسمک العظیم الاعظم الاعز الاجل الاکرم یاالله. یا یاالله گفتن، دعاکردن و مجلس سوگواری راپایان دادن، (ندا) ای خدا، (در موقع استمداد و استغاثه گویند)، عجله کن، یود باش، یا الله زود باش، یا دیا الله. عجله کن، زود باش خ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبدالله
تصویر عبدالله
((عَ بْ دُ لْ لا))
بنده خدا، جمع عبادالله، نامی است از نام های مردان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مداخله
تصویر مداخله
((مُ خِ لِ))
دخالت کردن، داخل شدن در کاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مداخله
تصویر مداخله
Interference, Intervention
دیکشنری فارسی به انگلیسی
interferência, intervenção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
Einmischung, Eingreifen
دیکشنری فارسی به آلمانی
ingerencja, interwencja
دیکشنری فارسی به لهستانی
вмешательство
دیکشنری فارسی به روسی
inmenging, interventie
دیکشنری فارسی به هلندی