ابن عبدالرحمان بن بقی اندلسی قرطبی، مکنی به ابوبکر و معروف به ابن بقی، از شاعران نامدارقرطبه و در موشحات نغز و بلند معروف به ود. او بیشتر سرزمین اندلس را در طلب روزی گشت و به سال 540 هجری قمری درگذشت.. و رجوع به معجم الادباء ج 7 ص 283 و ابن بقی در ترجمه مقدمۀ ابن خلدون شود ابن عیسی بن ابراهیم مصری، مکنی به ابوالحسن و ملقب به جمال الدین و معروف به ابن مطروح، از علما و ادبا و شعرای قرن هفتم و از مردم صعید مصر بود و در خدمت ملک صالح ایوبی ملقب به نجم الدین به مناصب نیابت و امارت رسید. و رجوع به مادۀ ابن مطروح و نیز ابن خلکان ج 2 صص 405- 407 شود ابن عبدالوهاب بن ابی عبدالله محمد بن اسحاق بن... چهار بخت بن فیروزان اصفهانی، از خاندان بنومنده و از دانشمندان و مورخان و حافظان حدیث و مؤلفان قرن پنجم و ششم هجری بود. (یادداشت مؤلف). و رجوع به مادۀ بنومنده و نیز نامۀ دانشوران ج 2 ص 404 و تاریخ ابن خلکان ج 2 ص 366 شود ابن واقد بن محمد طائی بغدادی، مکنی به ابوصالح، از محدثان بودو از هیثم و ابن ابی زائده و ابن علیه و جز وی روایت دارد. او در عهد خلافت مهدی به دنیا آمد و در نحو و زبان و ادب عرب سرآمد اقران گردید. (از ذکر اخبار اصبهان ج 2 ص 356). و رجوع به معجم الادباء ج 7 ص 294 شود ابن حبش بن امیرک، مکنی به ابوالفتوح و ملقب و معروف به شهاب الدین سهروردی، فیلسوف از دیه سهرورد زنجان، متولد به سال 549 و مقتول به سال 587 هجری قمری دارای تألیفات و آثار فراوان وارزنده ای است.. و رجوع به ابوالفتوح (شهاب الدین یحیی...) و معجم الادباء ج 7 ص 269 شود ابن حسن بن حسین بن محمد بن بطریق اسدی حلی، مکنی به ابوالحسین و معروف به ابن البطریق، از محققان و دانشمندان و فقهای شیعه و از مردم حلۀ عراق بود. تولد و مرگ او به سالهای 524 و 600 هجری قمری بود.. و رجوع به مادۀ ابن بطریق (ابوالحسن...) شود ابن وثاب اسدی کوفی، امام اهل کوفه در قرآن و از تابعان ثقه و کم حدیث و ازبزرگان قراء بود و به سال 103 هجری قمری درگذشت.. و رجوع به ذکر اخبار اصبهان ج 2 ص 356 و عقد الفرید ج 2 ص 95 و 96 و تاریخ الخلفاء ص 164 شود ابن قاسم بن عمرو بن علی بن خالد علوی یمانی صنعانی، ملقب به عمادالدین و معروف به فاضل یمنی و فاضل علوی، مفسر و ادیب و شاعر از شافعیان یمن و از مردم صنعا بود. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به فاضل یمنی شود ابن ابی حفصه. شاعری مقل به روزگار عبدالملک بن مروان و اشعار او نزدیک بیست ورقه و او یکی ازخاندان بنومروان بن ابی حفصه است. (ابن الندیم). و رجوع به عیون الاخبار ج 4 ص 16 و عقدالفرید ج 7 ص 145 شود ابن صولات بن ورساک بن ضری بن رفیک بن مادغش بن بربر که ’جانا’ یا ’شانا’ معروف به زناته دومین قبیله بربرهای عرب از نسل وی باشند. نسب او را به اختلاف آورده اند. رجوع به ج 2 ص 362 صبح الاعشی شود ابن مبارک بن مغیره عدوی، مکنی به ابومحمد و معروف به یزیدی، از ادبا و علمای نامی قرن دوم هجری عرب بود. رجوع به معجم الادباء ج 7 ص 289 و غزالی نامه ص 77 و مادۀ یزیدی (یحیی بن مبارک...) شود ابن بطریق، مکنی به ابوزکریا، مترجم کتب ارسطو و بقراط و اسکندروس به عربی در زمان مأمون بود و از ترجمه های او سرالاسرار منسوب به ارسطو است. (یادداشت مؤلف). و رجوع به ابن بطریق شود ابن حکیم مقومی (یا مقوم) بصری، مکنی به ابوسعید صاحب ’المسند’ از مردم بصره و از حافظان حدیث و از ثقات بود و به سال 256 هجری قمری در بصره درگذشت.. و رجوع به فهرست المصاحف شود ابن صاعدبن یحیی، مکنی به ابوالفرج و ملقب به معتمد الملک و معروف به ابن تلمیذ، پزشک و شاعر و ادیب عصر عباسی. رجوع به ابن تلمیذ و معجم الادبا ج 7 ص 272 شود ابن اصرم، رئیس بدعیه، فرقه ای از خوارج. (از مفاتیح). پیشوای فرقۀ بدعیه، یکی از پانزده فرقۀ خوارج. (بیان الادیان). و رجوع به بدعیه شود ابن یوسف بن یحیی انصاری، مکنی به ابوزکریا و ملقب به جمال الدین و معروف به صرصری، کور و شاعر بود. رجوع به صرصری شود ابن شرف بن مری بن حسن حزامی حورانی نووی شافعی، در فقه و حدیث علامه بود. رجوع به نووی (یحیی بن شرف...) شود ابن جریر، مکنی و معروف به ابونصر تکریتی، پزشک و منجم وعالم هیأت بود. رجوع به ابونصر (تکریتی...) شود
ابن عبدالرحمان بن بقی اندلسی قرطبی، مکنی به ابوبکر و معروف به ابن بقی، از شاعران نامدارقرطبه و در موشحات نغز و بلند معروف به ود. او بیشتر سرزمین اندلس را در طلب روزی گشت و به سال 540 هجری قمری درگذشت.. و رجوع به معجم الادباء ج 7 ص 283 و ابن بقی در ترجمه مقدمۀ ابن خلدون شود ابن عیسی بن ابراهیم مصری، مکنی به ابوالحسن و ملقب به جمال الدین و معروف به ابن مطروح، از علما و ادبا و شعرای قرن هفتم و از مردم صعید مصر بود و در خدمت ملک صالح ایوبی ملقب به نجم الدین به مناصب نیابت و امارت رسید. و رجوع به مادۀ ابن مطروح و نیز ابن خلکان ج 2 صص 405- 407 شود ابن عبدالوهاب بن ابی عبدالله محمد بن اسحاق بن... چهار بخت بن فیروزان اصفهانی، از خاندان بنومنده و از دانشمندان و مورخان و حافظان حدیث و مؤلفان قرن پنجم و ششم هجری بود. (یادداشت مؤلف). و رجوع به مادۀ بنومنده و نیز نامۀ دانشوران ج 2 ص 404 و تاریخ ابن خلکان ج 2 ص 366 شود ابن واقد بن محمد طائی بغدادی، مکنی به ابوصالح، از محدثان بودو از هیثم و ابن ابی زائده و ابن علیه و جز وی روایت دارد. او در عهد خلافت مهدی به دنیا آمد و در نحو و زبان و ادب عرب سرآمد اقران گردید. (از ذکر اخبار اصبهان ج 2 ص 356). و رجوع به معجم الادباء ج 7 ص 294 شود ابن حبش بن امیرک، مکنی به ابوالفتوح و ملقب و معروف به شهاب الدین سهروردی، فیلسوف از دیه سهرورد زنجان، متولد به سال 549 و مقتول به سال 587 هجری قمری دارای تألیفات و آثار فراوان وارزنده ای است.. و رجوع به ابوالفتوح (شهاب الدین یحیی...) و معجم الادباء ج 7 ص 269 شود ابن حسن بن حسین بن محمد بن بطریق اسدی حلی، مکنی به ابوالحسین و معروف به ابن البطریق، از محققان و دانشمندان و فقهای شیعه و از مردم حلۀ عراق بود. تولد و مرگ او به سالهای 524 و 600 هجری قمری بود.. و رجوع به مادۀ ابن بطریق (ابوالحسن...) شود ابن وثاب اسدی کوفی، امام اهل کوفه در قرآن و از تابعان ثقه و کم حدیث و ازبزرگان قراء بود و به سال 103 هجری قمری درگذشت.. و رجوع به ذکر اخبار اصبهان ج 2 ص 356 و عقد الفرید ج 2 ص 95 و 96 و تاریخ الخلفاء ص 164 شود ابن قاسم بن عمرو بن علی بن خالد علوی یمانی صنعانی، ملقب به عمادالدین و معروف به فاضل یمنی و فاضل علوی، مفسر و ادیب و شاعر از شافعیان یمن و از مردم صنعا بود. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به فاضل یمنی شود ابن ابی حفصه. شاعری مقل به روزگار عبدالملک بن مروان و اشعار او نزدیک بیست ورقه و او یکی ازخاندان بنومروان بن ابی حفصه است. (ابن الندیم). و رجوع به عیون الاخبار ج 4 ص 16 و عقدالفرید ج 7 ص 145 شود ابن صولات بن ورساک بن ضری بن رفیک بن مادغش بن بربر که ’جانا’ یا ’شانا’ معروف به زَناتَه دومین قبیله بربرهای عرب از نسل وی باشند. نسب او را به اختلاف آورده اند. رجوع به ج 2 ص 362 صبح الاعشی شود ابن مبارک بن مغیره عدوی، مکنی به ابومحمد و معروف به یزیدی، از ادبا و علمای نامی قرن دوم هجری عرب بود. رجوع به معجم الادباء ج 7 ص 289 و غزالی نامه ص 77 و مادۀ یزیدی (یحیی بن مبارک...) شود ابن بطریق، مکنی به ابوزکریا، مترجم کتب ارسطو و بقراط و اسکندروس به عربی در زمان مأمون بود و از ترجمه های او سرالاسرار منسوب به ارسطو است. (یادداشت مؤلف). و رجوع به ابن بطریق شود ابن حکیم مقومی (یا مقوم) بصری، مکنی به ابوسعید صاحب ’المسند’ از مردم بصره و از حافظان حدیث و از ثقات بود و به سال 256 هجری قمری در بصره درگذشت.. و رجوع به فهرست المصاحف شود ابن صاعدبن یحیی، مکنی به ابوالفرج و ملقب به معتمد الملک و معروف به ابن تلمیذ، پزشک و شاعر و ادیب عصر عباسی. رجوع به ابن تلمیذ و معجم الادبا ج 7 ص 272 شود ابن اصرم، رئیس بدعیه، فرقه ای از خوارج. (از مفاتیح). پیشوای فرقۀ بدعیه، یکی از پانزده فرقۀ خوارج. (بیان الادیان). و رجوع به بدعیه شود ابن یوسف بن یحیی انصاری، مکنی به ابوزکریا و ملقب به جمال الدین و معروف به صرصری، کور و شاعر بود. رجوع به صرصری شود ابن شرف بن مری بن حسن حزامی حورانی نووی شافعی، در فقه و حدیث علامه بود. رجوع به نووی (یحیی بن شرف...) شود ابن جریر، مکنی و معروف به ابونصر تکریتی، پزشک و منجم وعالم هیأت بود. رجوع به ابونصر (تکریتی...) شود
ابن ابی الفرج سعید بن ابوالقاسم هبه الله... شیبانی کاتب و نویسنده واسطی الاصل، از دانشمندان علم حساب و فقه و کلام و اصول بود. در بغداد به دنیا آمد و بزرگ شد و از خردسالی به خدمت در دیوان دولتی پرداخت تا در سال 564 هجری قمری درگذشت. تولد یحیی به سال 522 هجری قمری بود. (از تاریخ ابن خلکان صص 399- 401)
ابن ابی الفرج سعید بن ابوالقاسم هبه الله... شیبانی کاتب و نویسنده واسطی الاصل، از دانشمندان علم حساب و فقه و کلام و اصول بود. در بغداد به دنیا آمد و بزرگ شد و از خردسالی به خدمت در دیوان دولتی پرداخت تا در سال 564 هجری قمری درگذشت. تولد یحیی به سال 522 هجری قمری بود. (از تاریخ ابن خلکان صص 399- 401)
ابن یحیی بن کثیر بن وسلاس و یا وسلاسن، ابن شمال بن منغایا اللیثی، مکنی به ابومحمد، اصل وی از مردم بربر است ولی خود به اندلس درآمد و در قرطبه ساکن گشت و در آنجا از زیاد بن عبدالرحمان بن زیاد لخمی معروف به سبطون قرطبی راوی موطاء مالک بن انس و از یحیی بن مضر قیسی اندلسی حدیث شنید. آنگاه رخت به مشرق بست و در مکه و مدینه و بصره و کوفه خبر شنید و احکام فقه آموخت. مالک او را عاقلترین مردم اندلس می نامید. او در بازگشت به اندلس به ریاست آنجا رسید و مذهب مالک را در آنجا رواج داد. یحیی به سبب احترام و نفوذ در دربار سلطان در انتصاب قضات اندلس مورد مشورت قرار می گرفت و جز اصحاب خود کسی را معرفی نمیکرد و همین امرسبب رسوخ مذهب مالک در اندلس شد. در دم مرگ مالک درحضور او بود و بر جنازه وی حاضر شد. یحیی به شرکت در فعالیت آشوبگران متهم شد و به طلیطله رفت. پس امان خواست امیر بدو امان داد تا دوباره به قرطبه بازگشت. یحیی را مستجاب الدعوه گفته اند او به سال 234 و به روایتی 233 هجری قمری درگذشت و آرامگاهش در مقبرۀ بنی عامر است در بیرون قرطبه و بدان استسقا کنند. گروه بیشماری از اهل حدیث محضر او را درک کردند و روایات او را بهترین و معروفترین حدیث و خود او را برترین محدث اندلس می دانستند. او باوجود مقام علمی و فقهی در نزد حکام و سلاطین مقامی ارجمند داشت. یحیی به سال 234 هجری قمری درگذشت. (از تاریخ ابن خلکان ج 2 ص 356)
ابن یحیی بن کثیر بن وسلاس و یا وسلاسن، ابن شمال بن منغایا اللیثی، مکنی به ابومحمد، اصل وی از مردم بربر است ولی خود به اندلس درآمد و در قرطبه ساکن گشت و در آنجا از زیاد بن عبدالرحمان بن زیاد لخمی معروف به سبطون قرطبی راوی موطاء مالک بن انس و از یحیی بن مضر قیسی اندلسی حدیث شنید. آنگاه رخت به مشرق بست و در مکه و مدینه و بصره و کوفه خبر شنید و احکام فقه آموخت. مالک او را عاقلترین مردم اندلس می نامید. او در بازگشت به اندلس به ریاست آنجا رسید و مذهب مالک را در آنجا رواج داد. یحیی به سبب احترام و نفوذ در دربار سلطان در انتصاب قضات اندلس مورد مشورت قرار می گرفت و جز اصحاب خود کسی را معرفی نمیکرد و همین امرسبب رسوخ مذهب مالک در اندلس شد. در دم مرگ مالک درحضور او بود و بر جنازه وی حاضر شد. یحیی به شرکت در فعالیت آشوبگران متهم شد و به طلیطله رفت. پس امان خواست امیر بدو امان داد تا دوباره به قرطبه بازگشت. یحیی را مستجاب الدعوه گفته اند او به سال 234 و به روایتی 233 هجری قمری درگذشت و آرامگاهش در مقبرۀ بنی عامر است در بیرون قرطبه و بدان استسقا کنند. گروه بیشماری از اهل حدیث محضر او را درک کردند و روایات او را بهترین و معروفترین حدیث و خود او را برترین محدث اندلس می دانستند. او باوجود مقام علمی و فقهی در نزد حکام و سلاطین مقامی ارجمند داشت. یحیی به سال 234 هجری قمری درگذشت. (از تاریخ ابن خلکان ج 2 ص 356)
محیی الدین یحیی بن محمد بن یحیی... از شعرا و فضلای فصاحت بیان بود ووفاتش به سال 850 هجری قمری بوده. شعر زیر از اوست: تویی سرخیل مهرویان نامی ملک یا حور یا رضوان کدامی ؟ چو در بستان خرامی سرو نازی مهی هرگه که بر بالای بامی. (از صبح گلشن صص 613- 614) (از فرهنگ سخنوران). از اشعار اوست: ظالم که کباب از دل درویش خورد چون درنگری ز پهلوی خویش خورد دنیا عسل است و هرکه او بیش خورد خون افزاید تب آورد نیش خورد. (از مجمع الفصحاء ج 2 ص 57). و رجوع به معجم الادباء ج 7 ص 291 و ریاض العارفین ص 160 و مطلع الشمس ج 2 ص 179 و نیز فرهنگ سخنوران شود
محیی الدین یحیی بن محمد بن یحیی... از شعرا و فضلای فصاحت بیان بود ووفاتش به سال 850 هجری قمری بوده. شعر زیر از اوست: تویی سرخیل مهرویان نامی ملک یا حور یا رضوان کدامی ؟ چو در بستان خرامی سرو نازی مهی هرگه که بر بالای بامی. (از صبح گلشن صص 613- 614) (از فرهنگ سخنوران). از اشعار اوست: ظالم که کباب از دل درویش خورد چون درنگری ز پهلوی خویش خورد دنیا عسل است و هرکه او بیش خورد خون افزاید تب آورد نیش خورد. (از مجمع الفصحاء ج 2 ص 57). و رجوع به معجم الادباء ج 7 ص 291 و ریاض العارفین ص 160 و مطلع الشمس ج 2 ص 179 و نیز فرهنگ سخنوران شود
اسکندرانی. تلمیذ ساواری و اسقف یکی از کنائس مصر بود به مذهب نصارای یعقوبیه. سپس از قول به تثلیث بازگشت. اسقفها گرد آمدند و با او مناظره کردند و او در مناظره غالب گشت. اسقفها باز از او خواهش رجوع از عقیدۀ نوین کردند و او ابا کرد، از این رو او را ازسمت اسقفی عزل و ساقط کردند و او تا زمان فتح مصر به دست عمرو بن عاص زنده بود و پس از فتح نزد عمرو رفت و عمرو او را تجلیل و احترام کرد. و او در تفسیر مقالۀ چهارم از کتاب سماع طبیعی ارسطالیس در بحث از زمان گوید: ’مانند امسال که سال سیصدوچهل وسه از تاریخ دقاطیانوس قبطی است...’ و این گفتۀ او دلیل است که میان ما (یعنی ابن ندیم و ظاهراً در سال 377 هجری قمری) و یحیی نحوی سیصد و اند سال است و محتمل است که این کتاب را در اول عمر خود یعنی زمان عمرو بن عاص تفسیر کرده باشد. علاوه بر این، کتب زیر از آثار اوست: 1- تفسیر و شرح عده ای از کتب ارسطو. 2- الرد علی برقلس.3- فی ان کل جسم متناه فقوته متناهیه. 4- الرد علی ارسطالیس. 5- تفسیر مابال ارسطالیس العاشر. 6- مقالۀ رد بر نسطوروس. 7- تفسیر بعضی کتب طبی جالینوس و جز وی. (از الفهرست ابن الندیم)
اسکندرانی. تلمیذ ساواری و اسقف یکی از کنائس مصر بود به مذهب نصارای یعقوبیه. سپس از قول به تثلیث بازگشت. اسقفها گرد آمدند و با او مناظره کردند و او در مناظره غالب گشت. اسقفها باز از او خواهش رجوع از عقیدۀ نوین کردند و او ابا کرد، از این رو او را ازسمت اسقفی عزل و ساقط کردند و او تا زمان فتح مصر به دست عمرو بن عاص زنده بود و پس از فتح نزد عمرو رفت و عمرو او را تجلیل و احترام کرد. و او در تفسیر مقالۀ چهارم از کتاب سماع طبیعی ارسطالیس در بحث از زمان گوید: ’مانند امسال که سال سیصدوچهل وسه از تاریخ دقاطیانوس قبطی است...’ و این گفتۀ او دلیل است که میان ما (یعنی ابن ندیم و ظاهراً در سال 377 هجری قمری) و یحیی نحوی سیصد و اند سال است و محتمل است که این کتاب را در اول عمر خود یعنی زمان عمرو بن عاص تفسیر کرده باشد. علاوه بر این، کتب زیر از آثار اوست: 1- تفسیر و شرح عده ای از کتب ارسطو. 2- الرد علی برقلس.3- فی ان کل جسم متناه فقوته متناهیه. 4- الرد علی ارسطالیس. 5- تفسیر مابال ارسطالیس العاشر. 6- مقالۀ رد بر نسطوروس. 7- تفسیر بعضی کتب طبی جالینوس و جز وی. (از الفهرست ابن الندیم)
ابن نزار بن سعید منبجی حافظ، ابوسعید عبدالکریم بن سمعانی در کتاب ’الذیل علی تاریخ الخطیب المختص ببغداد’ مینویسد: ’او شعری دلپذیر و بی تکلف دارد و ابیاتی از اشعار خود را برای من نوشت و از خود او نیز اشعاری شنیدم. از سال تولدش پرسیدم. گفت: به سال 486 هجری قمری در منبج به دنیا آمده ام. ابوسعید سمعانی ابیاتی از او ذکر می کند و گوید جز اینها یحیی نظمی ملیح و سرشار از معانی لطیف دارد. و علاوه بر قصاید، قطعات دلنشین از او بجای است. وی به سال 554 هجری قمری در بغداد درگذشت. (از ابن خلکان ج 2 ص 401). و رجوع به معجم الادباء ج 7 ص 293 شود
ابن نزار بن سعید منبجی حافظ، ابوسعید عبدالکریم بن سمعانی در کتاب ’الذیل علی تاریخ الخطیب المختص ببغداد’ مینویسد: ’او شعری دلپذیر و بی تکلف دارد و ابیاتی از اشعار خود را برای من نوشت و از خود او نیز اشعاری شنیدم. از سال تولدش پرسیدم. گفت: به سال 486 هجری قمری در منبج به دنیا آمده ام. ابوسعید سمعانی ابیاتی از او ذکر می کند و گوید جز اینها یحیی نظمی ملیح و سرشار از معانی لطیف دارد. و علاوه بر قصاید، قطعات دلنشین از او بجای است. وی به سال 554 هجری قمری در بغداد درگذشت. (از ابن خلکان ج 2 ص 401). و رجوع به معجم الادباء ج 7 ص 293 شود
ابن معین بن عون بن زیاد بن بسطام بن عبدالرحمان مری بغدادی، حافظ حدیث مشهور، مکنی به ابوزکریا، عالم و حافظ حدیث و متفنن بود و بیش از صدوسی صندوق کتاب ازاو برجای ماند. یحیی صاحب جرح و تعدیل است و بزرگان ائمه چون ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بخاری و ابوالحسین مسلم بن حجاج قشیری و ابوداود سجستانی و حفاظ دیگر از وی حدیث روایت کنند. یحیی را با امام احمد بن حنبل صحبت و الفت و شرکت در اشتغال به علوم حدیث مشهور است و او و ابوخیثمه از وی روایت کنند و این دو از اقران امام احمد هستند. او را وارث و حافظ و صاحب علم همه علمای بزرگ بصره و کوفه و حجاز و شام خوانده اند. احمد بن حنبل گفت: حدیثی که یحیی بن معین صحه نگذاردحدیث نیست و می گفت اینجا مردی است که خدا او را برای آشکار ساختن دروغ دروغگویان آفریده است. در آخرین حج که از مدینه خارج شد شب به خواب دید که هاتفی وی را می گوید: ’ای ابوزکریا آیا از همسایگی من رو برمی گردانی ؟’ چون بامداد شد رفقای خود را گفت بروید که من به مدینه بازمی گردم. آنان برفتند و یحیی به مدینه بازگشت و سه روز بماند پس از 77 و به قولی 75 سال زندگی به سال 233 هجری قمری درگذشت. والی مدینه بر او نماز گذاشت و در بقیع به خاکش سپردند و اشعار و خطابه های بسیار در رثاء و مقام وی ایراد کردند. (از وفیات الاعیان ج 2 صص 355- 356). وی از ائمۀ حدیث و مورخان رجال آن بود. ذهبی او را سید الحفاظ خوانده و عسقلانی او را امام جرح و تعدیل گفته و ابن حنبل گفته: داناترین ما در علم رجال است. و او خود گفته است: هزار هزار حدیث به دست خود نوشتم. او راست: 1- التاریخ والملل. 2- معرفه الرجال. اصل وی از سرخس بود ولی خود در دیه نقیا در نزدیکی انبار به سال 158 هجری قمری به دنیا آمد. ثروتی هنگفت از پدر به ارث برد و همه را در گردآوری حدیث خرج کرد. در مدینه زندگی کرد و در مدینه به سال 233 هجری قمری در سفر حج درگذشت.. و رجوع به الموشح ص 359 و البیان و التبیین ج 1 ص 121 و 283 و تاریخ گزیده ص 800 و فهرست تاریخ الخلفا و تاریخ ابن خلکان ج 2 ص 355 و قاموس الاعلام ترکی شود
ابن معین بن عون بن زیاد بن بسطام بن عبدالرحمان مری بغدادی، حافظ حدیث مشهور، مکنی به ابوزکریا، عالم و حافظ حدیث و متفنن بود و بیش از صدوسی صندوق کتاب ازاو برجای ماند. یحیی صاحب جرح و تعدیل است و بزرگان ائمه چون ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بخاری و ابوالحسین مسلم بن حجاج قشیری و ابوداود سجستانی و حفاظ دیگر از وی حدیث روایت کنند. یحیی را با امام احمد بن حنبل صحبت و الفت و شرکت در اشتغال به علوم حدیث مشهور است و او و ابوخیثمه از وی روایت کنند و این دو از اقران امام احمد هستند. او را وارث و حافظ و صاحب علم همه علمای بزرگ بصره و کوفه و حجاز و شام خوانده اند. احمد بن حنبل گفت: حدیثی که یحیی بن معین صحه نگذاردحدیث نیست و می گفت اینجا مردی است که خدا او را برای آشکار ساختن دروغ دروغگویان آفریده است. در آخرین حج که از مدینه خارج شد شب به خواب دید که هاتفی وی را می گوید: ’ای ابوزکریا آیا از همسایگی من رو برمی گردانی ؟’ چون بامداد شد رفقای خود را گفت بروید که من به مدینه بازمی گردم. آنان برفتند و یحیی به مدینه بازگشت و سه روز بماند پس از 77 و به قولی 75 سال زندگی به سال 233 هجری قمری درگذشت. والی مدینه بر او نماز گذاشت و در بقیع به خاکش سپردند و اشعار و خطابه های بسیار در رثاء و مقام وی ایراد کردند. (از وفیات الاعیان ج 2 صص 355- 356). وی از ائمۀ حدیث و مورخان رجال آن بود. ذهبی او را سید الحفاظ خوانده و عسقلانی او را امام جرح و تعدیل گفته و ابن حنبل گفته: داناترین ما در علم رجال است. و او خود گفته است: هزار هزار حدیث به دست خود نوشتم. او راست: 1- التاریخ والملل. 2- معرفه الرجال. اصل وی از سرخس بود ولی خود در دیه نقیا در نزدیکی انبار به سال 158 هجری قمری به دنیا آمد. ثروتی هنگفت از پدر به ارث برد و همه را در گردآوری حدیث خرج کرد. در مدینه زندگی کرد و در مدینه به سال 233 هجری قمری در سفر حج درگذشت.. و رجوع به الموشح ص 359 و البیان و التبیین ج 1 ص 121 و 283 و تاریخ گزیده ص 800 و فهرست تاریخ الخلفا و تاریخ ابن خلکان ج 2 ص 355 و قاموس الاعلام ترکی شود
ابن ابی علی منصور بن جراح مصری، مکنی به ابوالحسن و ملقب به تاج الدین و معروف به ابن الجراح، از ادبا و فضلا و شعرا و نویسندگان دیوان انشاء در مصر بود. به سال 531 هجری قمریدر قاهره به دنیا آمد و در مرز دمیاط به سال 616 هجری قمری درگذشت. از او رسائل مدونی بر جای مانده است.. و رجوع به ابن خلکان ج 2 ص 403 شود
ابن ابی علی منصور بن جراح مصری، مکنی به ابوالحسن و ملقب به تاج الدین و معروف به ابن الجراح، از ادبا و فضلا و شعرا و نویسندگان دیوان انشاء در مصر بود. به سال 531 هجری قمریدر قاهره به دنیا آمد و در مرز دمیاط به سال 616 هجری قمری درگذشت. از او رسائل مدونی بر جای مانده است.. و رجوع به ابن خلکان ج 2 ص 403 شود
ابن طیب یمنی نحوی، مردی ادیب و شاعر بود. تصنیف مختصری در فقه دارد. هرگز اشعار طولانی نمی گفت و مدیحه ها و هجویه های اوبیشتر از دو بیت نبود. (از معجم الادباء ج 7 ص 283)
ابن طیب یمنی نحوی، مردی ادیب و شاعر بود. تصنیف مختصری در فقه دارد. هرگز اشعار طولانی نمی گفت و مدیحه ها و هجویه های اوبیشتر از دو بیت نبود. (از معجم الادباء ج 7 ص 283)
از فضلا و شعرا و علمای زمان خود بود و مدتی در کاشان و چندی در دهلی با منصب منادمت و کتابداری سلاطین توقف داشت و در شغل قضا لوا افراشت و سرانجام از هند به کاشان برگشت و به سال 953 هجری قمری در آن شهر درگذشت. وی برادرزادۀ قاضی عبدالله بود. از اشعار اوست: گفتی که بگو مشکل خود تا بگشایم گفتن نتوانم به کسی مشکلم این است. # عاشق آن است که غمگین زید و شاد بمیرد تا دم مرگ بود بنده و آزاد بمیرد. (از مجمع الفصحاء ج 2 ص 57 و ریاض العارفین ص 238). از اشعار اوست: به هجر زنده از آنم که یار می آید و گرنه زندگی من چه کار می آید. # پشت خم، موی سفید، اشک دمادم یحیی تو بدین هیأت اگر عشق نبازی چه شود؟ (از مجمع الخواص ص 184). برون ز کوی تو با خون دیده خواهم رفت هزار طعنه ز مردم شنیده خواهم رفت به پای بوس تو چون آمدم ندانستم که پشت دست به دندان گزیده خواهم رفت. (از صبح گلشن ص 614) (از فرهنگ سخنوران). رجوع به فرهنگ سخنوران شود
از فضلا و شعرا و علمای زمان خود بود و مدتی در کاشان و چندی در دهلی با منصب منادمت و کتابداری سلاطین توقف داشت و در شغل قضا لوا افراشت و سرانجام از هند به کاشان برگشت و به سال 953 هجری قمری در آن شهر درگذشت. وی برادرزادۀ قاضی عبدالله بود. از اشعار اوست: گفتی که بگو مشکل خود تا بگشایم گفتن نتوانم به کسی مشکلم این است. # عاشق آن است که غمگین زید و شاد بمیرد تا دم مرگ بود بنده و آزاد بمیرد. (از مجمع الفصحاء ج 2 ص 57 و ریاض العارفین ص 238). از اشعار اوست: به هجر زنده از آنم که یار می آید و گرنه زندگی من چه کار می آید. # پشت خم، موی سفید، اشک دمادم یحیی تو بدین هیأت اگر عشق نبازی چه شود؟ (از مجمع الخواص ص 184). برون ز کوی تو با خون دیده خواهم رفت هزار طعنه ز مردم شنیده خواهم رفت به پای بوس تو چون آمدم ندانستم که پشت دست به دندان گزیده خواهم رفت. (از صبح گلشن ص 614) (از فرهنگ سخنوران). رجوع به فرهنگ سخنوران شود
یحیی خان لاهوری ابن میرزا بابر، اصلش از قوم افشار بود. پدرش به لاهور سکنی گزید و او به سال 1179 هجری قمری در همانجا به دنیا آمد. پس از کسب علم و کمال نخست در خدمت و ملازمت محمد اعظم شاه و بعد درخدمت محمد فرخ سیر پادشاه شهید بود. و سپس به سردفتری دارالانشاء محمدشاه پادشاه سرافرازی یافت تا در سال 1202 هجری قمری در همان شغل درگذشت. از اشعار اوست: ز فیض رعشۀ پیری به وجد آمد ایاغ من به رنگ گل ز باد صبح روشن شد چراغ من. (از صبح گلشن ص 614). و رجوع به تحفۀ سامی ج 6 ص 4793 شود
یحیی خان لاهوری ابن میرزا بابر، اصلش از قوم افشار بود. پدرش به لاهور سکنی گزید و او به سال 1179 هجری قمری در همانجا به دنیا آمد. پس از کسب علم و کمال نخست در خدمت و ملازمت محمد اعظم شاه و بعد درخدمت محمد فرخ سیر پادشاه شهید بود. و سپس به سردفتری دارالانشاء محمدشاه پادشاه سرافرازی یافت تا در سال 1202 هجری قمری در همان شغل درگذشت. از اشعار اوست: ز فیض رعشۀ پیری به وجد آمد ایاغ من به رنگ گل ز باد صبح روشن شد چراغ من. (از صبح گلشن ص 614). و رجوع به تحفۀ سامی ج 6 ص 4793 شود
از گویندگان لار بود. بیت زیر از اوست: بهرتو می کشندم و آهی نمی کنی ای سنگدل چه آه نگاهی نمی کنی. (از صبح گلشن ص 613). و رجوع به تحفۀ سامی ج 6 ص 4793 شود
از گویندگان لار بود. بیت زیر از اوست: بهرتو می کشندم و آهی نمی کنی ای سنگدل چه آه نگاهی نمی کنی. (از صبح گلشن ص 613). و رجوع به تحفۀ سامی ج 6 ص 4793 شود
ابن محمد (ناصر) بن یعقوب (المنصور) بن یوسف بن عبدالمؤمن کومی، مکنی به ابوزکریا و معروف به المعتصم المؤمنی از حاکمان دولت مؤمنیه در مغرب اقصی بود. موحدان مراکش پس از خفه کردن عموی عادل او (عبدالله بن یعقوب) و شکستن بیعت عموی دیگرش مأمون (ادریس بن یعقوب) با او بیعت کردند. او با عمویش مأمون به جنگ پرداخت و در سال 629 هجری قمری به کمک جمعی از عربها و بربرها مأمون را شکست داد و کشت. و بعد با پسر او رشید جنگها کرد. یحیی به سال 608هجری قمری به دنیا آمد و به سال 633 هجری قمری درگذشت.. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
ابن محمد (ناصر) بن یعقوب (المنصور) بن یوسف بن عبدالمؤمن کومی، مکنی به ابوزکریا و معروف به المعتصم المؤمنی از حاکمان دولت مؤمنیه در مغرب اقصی بود. موحدان مراکش پس از خفه کردن عموی عادل او (عبدالله بن یعقوب) و شکستن بیعت عموی دیگرش مأمون (ادریس بن یعقوب) با او بیعت کردند. او با عمویش مأمون به جنگ پرداخت و در سال 629 هجری قمری به کمک جمعی از عربها و بربرها مأمون را شکست داد و کشت. و بعد با پسر او رشید جنگها کرد. یحیی به سال 608هجری قمری به دنیا آمد و به سال 633 هجری قمری درگذشت.. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
ابن عیسی کرکی زندیق ملحد از کرک (از خاور اردن) بود. در مصر تحصیل فقه کرد و به شهر خود برگشت و نوشته هایی منتشر کرد که او را به زندقه منسوب کردند. امیر حمدان حاکم عجلون دستور داد او را 500 تازیانه زدند. سپس به دمشق رفت و رساله ای از ترهات خود را به شهاب عیثاوی عرضه کرد تا تقریظی بر آن بنویسد. در مسجد جامع اموی نشست و برای مردم حدیث گفت. او گمان می کرد که به آسمان عروج کرده و خدا را دیده است ! او را گرفتند و به بیمارستان روانه ساختند. قاضی القضاه او را شبانه پیش خود آورد و رساله ای از انشاء او که در لعن تقی الدین حصنی و دشنام پیشوایان دین و انکار خدا و دیگر دعاوی باطل بود بدو نشان داد و وی آنها را از آن خود دانست دوباره به زندانش بردند ولی دعوی او در میان مردم و برخی از سران لشکر شایع شد ناچار از ترس فتنه مجلسی با حضور مفتی و رئیس الاطباء و گروهی از دانشمندان تشکیل دادند و او را با زنجیری حاضرساختند. وی به دعاوی خود اعتراف کرد و آن جماعت به کشتن وی رأی دادند و والی آن را تأیید نمود و او را گردن زدند. (سال 1018 ه. ق).
ابن عیسی کرکی زندیق ملحد از کرک (از خاور اردن) بود. در مصر تحصیل فقه کرد و به شهر خود برگشت و نوشته هایی منتشر کرد که او را به زندقه منسوب کردند. امیر حمدان حاکم عجلون دستور داد او را 500 تازیانه زدند. سپس به دمشق رفت و رساله ای از ترهات خود را به شهاب عیثاوی عرضه کرد تا تقریظی بر آن بنویسد. در مسجد جامع اموی نشست و برای مردم حدیث گفت. او گمان می کرد که به آسمان عروج کرده و خدا را دیده است ! او را گرفتند و به بیمارستان روانه ساختند. قاضی القضاه او را شبانه پیش خود آورد و رساله ای از انشاء او که در لعن تقی الدین حصنی و دشنام پیشوایان دین و انکار خدا و دیگر دعاوی باطل بود بدو نشان داد و وی آنها را از آن خود دانست دوباره به زندانش بردند ولی دعوی او در میان مردم و برخی از سران لشکر شایع شد ناچار از ترس فتنه مجلسی با حضور مفتی و رئیس الاطباء و گروهی از دانشمندان تشکیل دادند و او را با زنجیری حاضرساختند. وی به دعاوی خود اعتراف کرد و آن جماعت به کشتن وی رأی دادند و والی آن را تأیید نمود و او را گردن زدند. (سال 1018 هَ. ق).
ابن عبدالواحد بن ابی حفص هنتانی حفصی، مکنی به ابوزکریا، نخستین پادشاه از ملوک دولت حفصیه در تونس است که به استقلال و قدرت تمام به سلطنت پرداخت. شاعر و نویسنده و دانش دوست و ادب پرور بود. چندین مدرسه و مسجد بنا نهاد و کتابخانه ای تأسیس کرد که 36000 جلد کتاب داشت. یحیی به سال 598 به دنیا آمد و به سال 647 هجری قمری درگذشت.. و رجوع به ابوزکریا (یحیی...) شود
ابن عبدالواحد بن ابی حفص هنتانی حفصی، مکنی به ابوزکریا، نخستین پادشاه از ملوک دولت حفصیه در تونس است که به استقلال و قدرت تمام به سلطنت پرداخت. شاعر و نویسنده و دانش دوست و ادب پرور بود. چندین مدرسه و مسجد بنا نهاد و کتابخانه ای تأسیس کرد که 36000 جلد کتاب داشت. یحیی به سال 598 به دنیا آمد و به سال 647 هجری قمری درگذشت.. و رجوع به ابوزکریا (یحیی...) شود
ابن حیدر کرابی معروف به یحیی کرابی و امیر خواجه، هفتمین از امرای سربداران از سال 753 تا 759 هجری قمری (یادداشت مؤلف) (از طبقات سلاطین اسلام ص 224). فرمانروای سربداران (از 753 تا 759 ه. ق.) خواجه یحیی بن حیدر کرابی از مردم کراب از بلوک بیهق سبزوار و مردی بود دیندار و با اصل و نسب و علم دوست و با بذل و بخشش، ولی غضب و بیباکی بر مزاج اوغلبه داشت و او حیدر قصاب قاتل خواجه شمس الدین علی را به سپهسالاری قشون سربداری منصوب کرد و حیدر قصاب طوس را از تصرف جانشینان ارغونشاه جانی قربانی بیرون آورد و بر وسعت خاک سربداران افزود. در سال 754 هجری قمری طغاتیمورخان خواجه یحیی را به خدمت خود خواند واز او خواست که نسبت به پادشاه جرجانی قبول ایلی کند. خواجه یحیی با سیصد سپاه پیش طغاتیمور رفت و با او به مذاکره پرداخت و چون همراه طغاتیمورخان چندان کسی نبود، تیری بدو زدند و یحیی سر او را از تن جدا ساخت و همراهان او را متفرق کردند و بدین ترتیب روزگار سلطنت طغاتیمور در خراسان و جرجان به دست سربداران پایان گرفت. یحیی پس از چهار سال و هشت ماه حکومت در اثر زخمی ناگهانی که برادرش علاءالدوله بدو وارد ساخت به سال 759 هجری قمری درگذشت و برادرش خواجه ظهیرالدین به جای او نشست. (از تاریخ مغول صص 473- 474)
ابن حیدر کرابی معروف به یحیی کرابی و امیر خواجه، هفتمین از امرای سربداران از سال 753 تا 759 هجری قمری (یادداشت مؤلف) (از طبقات سلاطین اسلام ص 224). فرمانروای سربداران (از 753 تا 759 هَ. ق.) خواجه یحیی بن حیدر کرابی از مردم کراب از بلوک بیهق سبزوار و مردی بود دیندار و با اصل و نسب و علم دوست و با بذل و بخشش، ولی غضب و بیباکی بر مزاج اوغلبه داشت و او حیدر قصاب قاتل خواجه شمس الدین علی را به سپهسالاری قشون سربداری منصوب کرد و حیدر قصاب طوس را از تصرف جانشینان ارغونشاه جانی قربانی بیرون آورد و بر وسعت خاک سربداران افزود. در سال 754 هجری قمری طغاتیمورخان خواجه یحیی را به خدمت خود خواند واز او خواست که نسبت به پادشاه جرجانی قبول ایلی کند. خواجه یحیی با سیصد سپاه پیش طغاتیمور رفت و با او به مذاکره پرداخت و چون همراه طغاتیمورخان چندان کسی نبود، تیری بدو زدند و یحیی سر او را از تن جدا ساخت و همراهان او را متفرق کردند و بدین ترتیب روزگار سلطنت طغاتیمور در خراسان و جرجان به دست سربداران پایان گرفت. یحیی پس از چهار سال و هشت ماه حکومت در اثر زخمی ناگهانی که برادرش علاءالدوله بدو وارد ساخت به سال 759 هجری قمری درگذشت و برادرش خواجه ظهیرالدین به جای او نشست. (از تاریخ مغول صص 473- 474)
احمد بن حسن بن محمد بن یحیی بن یحیویه عدل یحیوی نیشابوری مکنی به ابوالحسین، از راویان بود و از سری بن خزیمه و جز او روایت کرد و به سال 344 هجری قمری درگذشت. (از لباب الانساب). روات در دنیای حدیث شناسی اسلامی به کسانی گفته می شود که احادیث را از دیگران می شنوند، حفظ می کنند و به نسل های بعدی انتقال می دهند. این افراد در فرآیند گردآوری و انتشار حدیث، نقش مؤثری دارند. به ویژه در دوره های بعد از پیامبر اسلام (ص)، روات با دقت خود، موجب حفظ سنت نبوی در برابر تحریف ها و تغییرات شدند.
احمد بن حسن بن محمد بن یحیی بن یحیویه عدل یحیوی نیشابوری مکنی به ابوالحسین، از راویان بود و از سری بن خزیمه و جز او روایت کرد و به سال 344 هجری قمری درگذشت. (از لباب الانساب). روات در دنیای حدیث شناسی اسلامی به کسانی گفته می شود که احادیث را از دیگران می شنوند، حفظ می کنند و به نسل های بعدی انتقال می دهند. این افراد در فرآیند گردآوری و انتشار حدیث، نقش مؤثری دارند. به ویژه در دوره های بعد از پیامبر اسلام (ص)، روات با دقت خود، موجب حفظ سنت نبوی در برابر تحریف ها و تغییرات شدند.
احدیت. یکی بودن. یگانگی: بدان که هر چیز که در تو محال است در ربوبیت صادق است چون یکیی که هرکه یکی را به حقیقت بدانست از محض شرک بری گشت. (قابوسنامه، از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به احدیت و یگانگی شود
احدیت. یکی بودن. یگانگی: بدان که هر چیز که در تو محال است در ربوبیت صادق است چون یکیی که هرکه یکی را به حقیقت بدانست از محض شرک بری گشت. (قابوسنامه، از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به احدیت و یگانگی شود